کرامات ومعجزات امام حسین علیه السلام
 
راه خدانزدیک است
هرچیزکه شمارابه خدانزدیک می کنداینجاست
 
 

 

 

 

کرامات ومعجزات امام حسین علیه السلام

 

جون بن ابی مالک یکی ازهمراهان امام حسین درروزعاشورا بود.جون اهل نوبه بودودرزمان حضرت علی (ع)برده بودکه امام علی(ع)اورابه یکصدوپنجاه دینارخریده وزمانی که ابوذرغفاری(به دستورعثمان به ربذه تبعیدشد)اورابه ابوذربخشیدوباابوذربه ربذه رفت وتاوقتی ابوذروفات یافت باهمه ی سختی هادرآن بیابان برهوت کنارش ماندبعدبه مدینه بازگشت درخدمت حضرت علی(ع)وسپس نزدفرزندش امام حسن(ع)وپس ازآن همراه امام حسین(ع)شدوبه همراه امام به کربلا آمد.

 اوبرده ی سیاه چهره ای بودکه روزعاشورانزدامام (ع)آمدوبرای مبارزه اجازه خواست.

 

 

امام حسین(ع)فرمود:تومجبورنیستی به جنگ بروی،توبرای عافیت همراه ماآمده ای،خودرابه زحمت مینداز!

 

جون گفت:من درراحتی باشم ودرسختی شماراتنهابگذارم؟!!بخداسوگندهرچندکه بوی بدن من بد،وحسب ونژادمن رفیع نیست ولی امام بزرگواری چون شمابوی مراخوش وبدنم رامطهرورارنگ روی مراسفیدمی کندوبه بهشتم مژده می دهد!بخداسوگندکه ازشماجدانگردم تاخون سیاه من باخون شریف شماآمیخته گردد!بعدشجاعانه شروع به جنگ کردوبیست وپنج نفرازدشمنان رابه قتل رساندتااینکه به شهادت رسید.

امام حسین(ع)بربالین اوحاضرشدوگفت:خدایا!روی اوراسپیدوبوی اوراخوش واورابانیکان محشورکن وبامحمدوآل محمدآشناومعاشرگردان.

ازامام باقر(ع)روایت شدکه:بعدازواقعه عاشوراهرکسی کشته ی خودراازمیدان بیرون می بردوبه خاک می سپرد،اماجون کسی رانداشت تااوراازمیدان بیرون برد!به همین جهت پیکرپاره پاره ی اوراپس ازده روزدیدنددرحالی که بوی عطرومشک ازبدنش به مشام می رسید!

منبع:قصه کربلا.نویسنده:علی نظری منفرد

 

 

*********************************************

۱۵-خاک قبرامام حسین چهل حدیث آسمانی از خاک کربلاوشهدایش...

كربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‏رسند.

پاکترین زمین

 

 

 

تربت شفا بخش

حضرت امام كاظم (ع): چيزى از خاك قبر من برنداريد تا به آن تبرك جوييد؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسين (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است.

 پيامبر اسلام (ص): كربلا پاك‌ترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگ‌ترين بقعه‏‌ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است. 

سرزمين نجات

پيامبر خدا (ص): پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

مسلخ عشق‏

حضرت على (ع): كربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‏رسند.

عطر عشق‏

اميرالمومنين (ع): چه خوش‌بويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو به پا خيزند كه بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

ستاره سرخ محشر

امام سجاد (ع): زمين كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

كربلا؛ بيت‌المقدس‏

امام صادق (ع): كربلا از خاك بيت‌المقدس است.

فرات و كربلا

امام صادق (ع): سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.

كربلا كعبه انبياء

امام صادق (ع) هيچ پيامبرى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند.

كربلا، مطاف فرشتگان‏

امام صادق (ع): هيچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شود، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگرعروج كنند و از آنجا اوج گيرند.

راه بهشت‏

امام صادق (ع): جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.

كربلا حرم امن‏

امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آن كه مكه را حرم قرار دهد.

زيارت مداوم‏

امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است.

بارگاه مبارك‏

امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ايمن» كه خدا در قرآن ياد كرده فرات است و «بارگاه با بركت» نيز كربلا است.

شوق زيارت‏

امام باقر(ع): اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است از شوق زيارت مى‏مردند.

حج مقبول و ممتاز

امام باقر (ع): زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

تولدى تازه‏

امام باقر (ع): هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند و مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر (ص) باشد، از گناهانش بيرون مى‏آيد مانند روزى كه مادرش او را زاده است.

زيارت مظلوم‏

امام باقر(ع): هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوايش بهشت باشد، زيارت مظلوم ـ امام حسين ـ را ترك نكند.

شهادت و زيارت‏

امام صادق (ع): مرقد امام حسين عليه السلام را زيارت كنيد و با ترك زيارتش به او ستم نورزيد، چرا كه او سيد جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهيد است.

زيارت، بهترين كار

امام صادق (ع): زيارت قبر امام حسين عليه السلام از بهترين كارهاست كه مى‏تواند انجام يابد.

سفره‏هاى نور

امام صادق (ع):هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد.

شرط شرافت‏

امام صادق (ع): كسى كه مى‏خواهد در همسايگى پيامبر (ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند.

زيارت، فريضه الهى‏

امام صادق (ع): اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

كربلا كعبه كمال‏

امام صادق (ع): هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايين‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.

از زيارت تا شهادت‏

امام صادق (ع): زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت.

حديث محبت‏

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مى‏اندازد.

نشان شيعه بودن‏

امام صادق (ع): كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

سكوى معراج‏

امام صادق (ع): هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.

مكتب معرفت‏

حضرت امام موسى كاظم (ع): كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين عليه السلام در كرانه فرات داده مى‏شود اين است كه تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد.

هچون زيارت خدا

امام رضا (ع): كسى كه قبر امام حسين عليه السلام را در كرانه فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را زيارت كرده است.

زيارت عاشورا

امام صادق (ع): هر كس كه امام حسين عليه السلام را در روز عاشورا زيارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود.

بالاتر از روسپيدى

امام صادق (ع): كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين عليه السلام سحر كند روز قيامت در حالى به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين عليه السلام كشته شده باشد.

رواق منظر يار

پيامبر خدا(ص): بدانيد كه اجابت دعا، زير گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان عليهم السلام از فرزندان اوست.‏

تربت و تربيت‏

امام صادق (ع): كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مى‏كند.

بزرگترين دارو

امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسين عليه السلام است و همان است كه بزرگ‌ترين داروست.

تربت و هفت حجاب‏

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسين عليه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‏كند.

تسبيح تربت

امام صادق (ع): سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين (ع) را با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبيح هم نگويد.


۱۷-شگفتی‏های پس از شهادت امام حسین(ع)

 


عیسی بن حارث کندی گوید:
«چون حسین بن علی علیه ‏السلام را شهید کردند تا هفت روز هر گاه که نماز عصر را می‏خواندیم به آفتاب که نورش بر دیوار خانه‏ها می‏تابید نگاه می‏کردیم و می‏دیدیم که از شدت سرخی گویا که لحافی سرخ رنگ است!»
نیز از محمد بن سیرین آورده شده است که:
«این قرمزی شفق تا هنگام شهادت حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام وجود نداشت و پس از شهادت آن حضرت بوجود آمد.» و نیز حکایت شده که:
«چون حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام به شهادت رسید، آفتاب چنان گرفت که ستارگان در آسمان نمودار شدند و مردم گمان می‏کردند که قیامت بر پا شده است.»


شخصی دیگربه سوی امام ویارانش آمدوگفت:حسین درمیان شماست؟

اصحاب امام پاسخ دادند:ایشان امام حسین است چه می خواهی؟

گفت:ای حسین !تورابه آتش جهنم بشارت می دهم!

امام فرمودند:سخنی دروغ گفتی،من نزدپروردگاربخشنده وشفیع ومطاع می روم،توکیستی؟

گفت:من ابن حوزه هستم.

امام (ع)درحالی که دستهای مبارکش رابسوی آسمان بلندکردگفت:خدایا!اورادرآتش بسوزان.

آن مردبه خشم آمد،وناگاه اسب اورم کردوابن حوزه به زمین سقوط کرددرحالی که پایش به رکاب اسب گیرکرده بود،آنقدربدنش روی خاک کشیده شدکه قسمتی ازبدنش جداشدوقسمت دیگربه رکاب اسب آویزان بود،وسرانجام پس ازبرخوردباقی مانده بدنش به سنگ،درمیان آتش خندق افتادومزه آتش جهنم راچشید.

 

امام بخاطراستجابت دعایش،سجده ی شکربجای آوردودستانش رابلندکردوعرض کرد:ای خدا!ماازمقربان درگاه تو،اهل بیت پیامبرتووذریه اوهستیم،حق ماراازجباران ستمگربستان،بدرستی که توشنواوازهرکس به مخلوق خودنزدیکتری.

 

محمدبن اشعث به طعنه گفت:چه قرابتی(فامیلی)بین تووپیامبراست؟!!

امام (ع)گفت:خدایا!محمدبن اشعث می گویددرمیان من وپیامبرت نسبتی نیست،خدایا!امروزطعم ذلت وخواری خودرابه اوبچشان تامن عقوبت اوراببینم.

 

(البته فکرمی کنم اوزنده ماندتااین معجزه رابرای دیگران تعریف کند!)

 

 

 

منبع:قصه کربلا.نویسنده:علی نظری منفرد

 


 

۲-آمدن زعفرجن به دیدارامام حسین درکربلا!

 

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند . ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند .)) به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))

حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم .

همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........

جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))

من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!

گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم .مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))

 

در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .

 


۳-من از کسانی بودم که سرامام حسین (ع)رامیبردیم شب شدناگهان دیدم جبرییل به یارانم دمیدوآنهامردند...

 

درکتاب صراط مستقیم می نویسد: اعمش گوید:مردی رادرطواف خانه ی خدادیدم که می گوید:خداوندا!مرابیامرز،هرچندکه من می دانم هرگزمرانخواهی آمرزید. ازاوپرسیدم:چراچنین می گویی؟ گفت:من ازجمله افرادی بودم که ماموریت داشتم سرمطهرامام حسین(ع)رابه سوی یزیدلعنت الله ببریم،مادرکناردیری نشستیم،سفره پهن کردیم تاغذابخوریم،ناگهان دیدیم دستی ازمیان دیواربیرون آمدومی نویسد:(آیاامتی که حسین(ع)راکشتند،امیددارندکه جدش درروزقیامت آنهاراشفاعت کند؟) ماوحشت کرده وترسیدیم،عده ای ازماخواستندآن دست رابگیرندولی پنهان شد،وقتی واردمجلس یزیدشدیم هنگامی که شب شدمن وعده ای دیگررابرای نگهبانی ازسرمبارک امام حسین(ع)گذاشتند! من ناگهان دیدم که حضرت آدم،ابراهیم،موسی،عیسی،ومحمد(ص)باگروهی ازفرشتگان فرودآمدند،جبرییل به تک تک یاران من دمیدوآنهامردند...،وقتی به من نزدیک شدپیامبرخدا(ص)فرمود: اورارهاکن،خداونداورانیامرزد.وپس ازآن مرارهاکردند. (البته فکرمی کنم اوزنده ماندتااین معجزه رابرای دیگران تعریف کند!)

 


 

 ۴-جابرگوید:ناگهان دیدم درب آسمان بازشد،رسول خدا(ص)علی مرتضی(ع)امام حسن مجتبی(ع)ازآن فرودآمده ودرزمین !


 

 

 

جابربن عبدالله انصاری (اوازاصحاب اسراربودیعنی ازبعضی ازاسرارالهی آگاه میشد.)

اومی گوید:هنگامی که امام حسین(ع)تصمیم برخروج به سوی عراق گرفت خدمت حضرت رسیدم وعرض کردم:شمافرزندرسول خداهستید،مصلحت می بینم که شمانیزهمانندبرادربزرگوارتان امام حسن(ع)بااین قوم صلح نمایید،چراکه آن حضرت موفق شده ورستگاربود.

امام حسین فرمود:ای جابر!به راستی که برادرم این کاررابه دستورخداورسول اوانجام داد،من نیزدراطاعت خداورسول اوهستم،می خواهی همین الان پیامبرخدا(ص)علی مرتضی(ع)وبرادرم حسن (ع)راببینی؟

ومن ناگهان دیدم انگاردری درآسمان بازشد،رسول خداوعلی مرتضی وامام حسن مجتبی،حمزه سیدالشهدا،جعفروزیدازآن فرودآمده ودرزمین قرارگرفتند،من ازترس ووحشت به گوشه ای رفتم.

پیامبرخدا(ص)روبه من کردوفرمود:ای جابرمگرمن پیش ازامرحسین(ع)درکارامام حسن(ع)به تونگفتم که مومن نخواهی شدتاآنکه تسلیم فرمان پیشوایان خودگردی وبرآنان اعتراض نکنی؟!

آیامی خواهی جایگاه شوم معاویه وجایگاه رفیع فرزندم حسین(ع)وجایگاه اسفناک قاتلش یزیدلعین راببینی؟

عرض کردم آری،ای رسول خدا!

پیامبرخدا(ص)باپای مبارکش برزمین زدوزمین شکافت ودریایی آشکارگشت،آنگاه ضربه ی دیگری زدوباززمین شکافت تااینکه هفت زمین بازشدوهفت دریادیده شد.من اززیرهمه ی اینهاآتشی دیدم که درآن زنجیری بودکه ولیدبن مغیره،ابوجهل،معاویه ی طغیانگر،یزیدوشیاطین سرکش بسته شده بودند،آنان ازجهنمیان سخت ترین عذاب وکیفرراداشتند.

آنگاه رسول خدافرمود:سرت رابالابگیر.جابرگوید:من سرم رابالاگرفتم،ناگاه درهای آسمان گشوده شد،من بالاترین درجات بهشت رامشاهده کردم،آنگاه رسول خدا(ص)باهمراهان خودبه سوی آسمان سعودنمود،وقتی حضرت درهواقرارگرفت،امام حسین (ع)راصدازد:فرزندم به ماملحق شو!

امام حسین(ع)نیزبه همراه آنهاصعودنمودوهمگی به بالاترین درجات بهشت واردشدند.

آنگاه رسول خداازآن مکان به من نگاه کرددرحالی که دست امام حسین راگرفته بودبه من فرمود:ای جابر!این فرزندم دردرجه ی من است،تسلیم دستوراوشوتردیدبرخودراه مده تامومن گردی.

جابرگوید:چشمان من کورباداگرآنچه گفتم ازرسول خدا(ص)ندیده باشم.!

 

 

«سپس فطرس پر و بال خویش را به قنداقه‏ی سیدالشهداء علیه ‏السلام

 


هنگامی که امام حسین علیه ‏السلام متولد شد، خداوند هزار ملک را به همراهی جبرئیل امین از برای تهنیت و مبارک باد، حضور خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و جبرئیل چون هبوط به زمین کرد با فطرس ملک که از جمله‏ی فرشتگان مقرب بود ملاقات کرد.
فطرس از جمله‏ی ملکه‏ی عرش بود و به دلیل تأخیر در اجرای امری از اوامر الهی (و ترک أولی) مورد غضب خداوند قرار گرفت و پرودگار او را مخیر نمود که عذاب خویش را در دنیا ببیند یا اینکه در آخرت گرفتاری شود و او عذاب دنیا را اختیار نمود، زیرا که عذاب دنیا موقت و زودگذر و گرفتار آخرت سرمد و تمام‏نشدنی است.
پس خداوند پر و بال او را درهم شکست و در یکی از جزائر دورافتاده افکند و دود عظیمی هم در آن جزیره ایجاد نمود تا او در اذیت باشد. و او در حدود هفتصد سال در آن جزیره معذب بود، تا اینکه جبرئیل با هزار ملک هبوط به زمین کرده و دانست که امر مهمی در زمین روی داده است.
پس از جبرئیل سؤال کرد: «با این همه شکوه و جلالت به کجا می‏روید؟»
جبرئیل پاسخ داد:«خداوند مولودی به پیامبر اسلام عطا فرموده و ما از برای تهنیت و عرض تبریک به حضور او می‏رویم.»
فطرس عرضه داشت:
«معلوم می‏شود که این مولود در نزد خداوند بسیار گرامی و معزز است» و آنگاه گفت:
«ای جبرئیل! مرا نیز به همراه خود ببر؛ شاید به برکت آن مولود معظم خداوند از سر تقصیر من بگذرد و مرا به مقام خویش برگرداند.»
جبرئیل تقاضای فطرس را پذیرفت و او را به همراه خود به حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آورد و بعد از عرض سلام و ابلاغ تبریک و تهنیت از طرف حضرت سبحان، حال فطرس را تذکر داد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای فطرس! پر و بال خود را به قنداقه‏ی این مولود عزیز بکش».

 

 

کشید و به مجرد این کار پر و بال شکسته‏اش به حالت اول بازگشت و مورد عفو خداوند سبحان قرار گرفت.»

 

چون فطرس شفا یافت و بخشش خداوند را دریافت، بی‏نهایت شادمان گشت و گفت:
«ای رسول خدا! به جهت منتی که فرزندت حسین بر من دارد سه کار را تا روز قیامت برای او متعهد می‏شوم:

 

 

1 - هر کس در هر کجا بر حسین سلام کند، فورا سلام او را به آن حضرت ابلاغ می‏کنم.
2 - هر کس صلوات و درود و تحیت بر آن جناب بفرستد، صلوات او را به آن حضرت عرضه می‏دارم.
3 - هر کس از خانه‏ی خویش به قصد زیارت حسین حرکت کند او را در راه از خطرات حفظ می‏کنم تا اینکه موفق به زیارت قبر آن بزرگوار شود.»
و چون فطرس به طرف آسمان پرواز کرد می‏گفت:
«من مثلی و أنا عتاقة الحسین.»
«چه کسی مثل من است و به مقام من نائل می‏شود و حال آنکه من آزاد شده‏ی حسین هستم.

 

 


۱۴-هفتاد هزار ملائکه را که موکل بر خورشید هستند امر نموده‏ام تا خورشید را امروز زودتر از روزهای دیگر به مغرب بکشانند ....

 

 


روایت شده که حضرت اباعبدالله الحسین علیه ‏السلام در هنگام طفولیت و در سن 7 سالگی در ماه رمضان روزه می‏گرفت، بی‏آنکه سحری میل کند و یا به کسی اظهار نماید. در اولین روزهای گرم ماه رمضان تشنگی بر آن حضرت فشار آورد و چون آن جناب به حسب ظاهر خردسال و کم سن و سال و ضعیف بودند بی‏حال شدند.

حضرت صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام متوجه شد که امروز فرزندش مثل سایر روزها نیست و رنگ کودکش به زردی گرویده و در گوشه‏ای نشسته و بی‏حال به دیوار تکیه کرده و سکوت اختیار نموده است.
آمد و سرش را به دامن گرفت و فرمود:«مادر به قربانت! امروز تو را چه شده که رنگت پریده و با من سخن نمی‏گویی؟!»
امام علیه ‏السلام ابتدا ابراز نکرد اما چون اصرار مادر را دید فرمود:
«مادر! امروز را خالصا لوجه الله نیت روزه کرده‏ام.»
فرمود: «فرزندم هوا بسیار گرم است و تو طاقت تشنگی نداری، بیا و افطار کن.»
امام حسین علیه ‏السلام به مادر گرامی‏اش التماس نمود که مرا ملزم به افطار مکن و بگذار امروز را روزه باشم.
حضرت زهرا علیهاالسلام امیرمؤمنان علیه ‏السلام را خبر کرد و جریان را به اطلاع آن حضرت رسانید؛ و از او خواست تا امام حسین علیه ‏السلام را تکلیف به افطار فرماید.
حضرت امیر علیه ‏السلام فرزندش را به زانو نشانید و او را نوازش نموده و از او خواست تا افطار نماید اما امام حسین علیه ‏السلام از پدر خواهش نمود که اجازه دهد تا روزه‏ی امروز را به آخر رساند.
امیرمؤمنان علیه ‏السلام جریان را به اطلاع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسانید و چون حضرت ختمی‏مآب وارد شد امام حسین علیه ‏السلام را به آغوش کشید و فرمود:
«ای نور دیده! روزه بر تو واجب نیست و تا غروب زیاد مانده است و ممکن است ضرری بر بدنت وارد شود اگر هم‏اکنون افطار نمایی، خداوند متعال ثواب روزه‏ی تمام را به تو می‏دهد.»

حضرت زهرا علیهاالسلام کاسه‏ی آب را به دست گرفت و نزد فرزندش آورد تا بیاشامد ولی آن حضرت فرمود:
«یا جداه! اطاعت شما بر من لازم است و من روی حرف شما سخنی نمی‏گویم، لکن التماس می‏کنم که اجازه فرمایید تا روزه‏ی امروز را به پایان برم.»
امام حسین علیه ‏السلام این سخن را فرمود و ناگاه بر دامان مادر گرامی‏اش بی‏حال افتاد.
در این حال جبرئیل امین نازل گشت و فرمود:
حق تعالی می‏فرماید: «حسین را به حال خود رها کنید و اصرار بر افطار او ننمایید. برای بی‏قراری فاطمه‏ی زهرا که نمی‏تواند حسینش را در این حال ببیند، من هفتاد هزار ملائکه را که موکل بر خورشید هستند امر نموده‏ام تا خورشید را امروز زودتر از روزهای دیگر به مغرب بکشانند تا گرسنگی و تشنگی و گرمی هوا آن حضرت را آزار نرساند.»
هنگامی که خورشید غروب کرد و بلال اذان گفت، حضرت ختمی‏مآب و امیرمؤمنان و حضرت صدیقه‏ی کبری علیهم‏السلام ظرفی خرما و ظرفی آب برای افطار سیدالشهداء علیه ‏السلام حاضر نمودند.

امام حسین علیه ‏السلام رو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمود و فرمود:
«ای جد بزرگوار! رسم این است که هر طفلی که اول دفعه، روزه می‏گیرد، پدر و مادر و دوستان به آن طفل هدیه می‏دهند. امروز روز اولی است که من روزه گرفته‏ام. شما چه چیز به من انعام می‏دهید؟»
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«ای فرزند! خداوند متعال مرا شفیع گناهکاران قرار داده و «شفیع مشفع» نام نهاده است. من در روز قیامت دامن شفاعت به کمر می‏زنم و تمامی دوستان تو را شفاعت می‏کنم و از پل صراط به سوی بهشت می‏گذرانم.»
امام حسین علیه ‏السلام رو به جانب پدر نمود و فرمود:
«پدر جان! شما چه چیز مرحمت می‏نمایید؟»
امیرمؤمنان علیه ‏السلام فرمود:
«خداوند سبحان مرا ساقی کوثر قرار داده است. من در روز قیامت گریه‏کنندگان تو را از آب کوثر سیراب می‏کنم.»
امام علیه ‏السلام رو به جانب حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نموده و فرمود:
«ای مادر گرامی! شما از همه بیشتر به من محبت دارید. شما چه خواهید داد؟»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «ای نور دیدگانم! من در روز قیامت به محل سنجش اعمال بندگانم می‏آیم و: هر کس را که بر غریبی و مظلومی تو گریسته باشد؛

و هر کسی را که به زیارت تو آمده باشد؛
و هر کسی که اقامه‏ی عزادای تو کرده باشد؛
و هر کسی که به زوار تو اعانت و یاری رسانده باشد، همه و همه را شفاعت می‏کنم.»
جبرئیل عرض کرد:
«من خادم حسین می‏باشم و گهواره‏ی او را جنبانده‏ام. ستاره‏ای است در آسمان که هر 30 هزار سال یک مرتبه طلوع می‏کند و من 30 هزار مرتبه آن را دیده‏ام. من هر چه که در این مدت عبادت کرده‏ام به دوستان و عزاداران حسین می‏بخشم.»
ناگاه فرشته‏ای آمد و گفت خداوند بزرگ می‏فرماید:
«بنده خاص من حسین جهت خشنودی و محض رضایت من روزه گرفته است و شما همگی به او انعام کردید. ولی لطف و کرم شما از من بیشتر نیست. چرا که روزه برای خاطر من است و من خود پاداش روزه‏دار را می‏دهم.
من در روز قیامت اختیار بهشت را به حسین وامی‏گذارم. هر کس به قدر پر پشه‏ای در عزای او را می‏آمرزم و بهشت را بر او واجب می‏کنم. من بهشت را با تمام حوریان و غلامان و درختان و پرندگان و قصرها به حسین می‏بخشم.

 

 


 
۱۶-جوشش خون ازخاک کربلا

 هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام عزم حرکت به سوی کوفه نمود، ام‏سلمه به ایشان عرض کرد:
«ای پسر رسول خدا! به طرف عراق نرو! زیرا که من از رسول خدا شنیدم که فرمود:
- فرزندم حسین در زمینی به نام کربلا - در سرزمین عراق - به شهادت می‏رسد. و آنگاه مقداری از خاک آنجا را در شیشه‏ای کرده و به من داد.»
امام حسین علیه ‏السلام فرمود:
«به خدا سوگند که اگر به جانب عراق نروم باز هم مرا خواهند کشت و من همانگونه که جدم خبر داده است کشته خواهم شد. اگر بخواهی هم اینک محل شهادت خود و یارانم را به تو نشان می‏دهم.»
آنگاه دست اعجاز دراز نمود و به سوی کربلا اشاره فرمود. ناگاه زمین صاف و سرزمین کربلا در مقابل چشمان آنان واقع گشت و محل دفن و اردوگاه امام علیه ‏ال�

 

چهار نفرینى كه درروزعاشورا مستجاب شد...

 


مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد:
- خدایا مرا از آتش نجات بده!
به او گفتند:
- از براى تو مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟
گفت:
- من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (ع) كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
به طرف پیكر حسین (ع) نزدیك شدم، همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم! همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم! باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم! ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
ناگاه! در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(ص) همراه على (ع) و فاطمه (س) و امام (ع) را بوسید و سپس فرمود:
- پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!
شنیدم امام حسین (ع) در پاسخ فرمود:
- شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.
فاطمه (س) به من روى كرد و گفت:
- خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش نماید!
از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده. سه دعاى فاطمه (س) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش - باقى مانده، این است كه مى گویم:
- خدایا! مرا از آتش نجات بده!

بحارالانوارجلد۱


 

۱-معجزات امام حسین(ع)درواقعه عاشورا!!

درواقعه عاشورابعدازآخرین خطبه(سخنرانی)امام به جهت هدایت وارشاددشمن.عمربن سعدسردارسپاه یزیددستورداددورتادورخیمه های امام حسین(ع)ویارانش خندق(گودال)کندندودرون گودال راآتش زدند.

دراین هنگام مردی که سواربراسبی بودبه طرف خیمه هاآمدوفریادزد:

ای حسین!وای یاران حسین!شادباشیدبه چشیدن آتشی که دردنیابرافروخته اید!

امام فرمود:این مردکیست؟

گفتند:ابن ابی جویریه مزنی!

امام(ع)دعاکردند:بارالها!عذاب آتش رادردنیابه اوبچشان!

هنوزسخن امام تمام نشده بودکه اسبش اورادرآتش خندق افکندوهلاک شد!!

وبعد،مرددیگری ازلشگرعمربن سعدنزدیک آمدوفریادزد:ای حسین!وای اصحاب حسین!رودفرات رانمی بینیدکه همانندشکم ماربخودمی پیچد؟!بخداسوگندکه قطره ای ازآن رانخواهیدچشیدتاتلخی مرگ رادرکام خوداحساس کنید!

امام فرمود:این کیست؟

گفتندتمیم بن حصین است.

امام(ع)فرمود:این مردوپدرش ازاهل آتشند،خدایا!اورادرنهایت عطش وتشنگی بمیران!

ناظران نوشتندکه تشنگی وعطشی بی سابقه برتمیم عارض شدوازشدت تشنگی ازاسب برزمین افتادوآنقدرپامال اسبان شدتا به هلاکت رسید!

اندکی بعدمحمدبن اشعث به جهت قضای حاجت(یاهمان دستشویی رفتن)ازاسب پیاده شدوعقربی اوراگزیدوبالباسی آلوده به هلاکت رسید.(نویسنده می گویدروایت دیگری هست که می گویدعقرب اوراگزیدولی نمردفلج وخانه نشین شدتاحکومت مختارزنده بودومختاراوراکشت.)

 

 



نظرات شما عزیزان:

مدیر وبلاگ یا حسین (ع) تشنه لب
ساعت21:55---22 آبان 1395
با سلام. وقت بخیر.

وبگاه ارزشی و مذهبی خوبی دارید.

در صورت تمایل به تبادل لینک اطلاع دهید .

با حضور سبزتان در وبلاگ بنده در نظر سنجی شرکت نمایید.

با تشکر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, :: 1:53 :: توسط : معجزه دات کام

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه خدانزدیک است و آدرس rahehagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 217507
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 217507
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1