راه خدانزدیک است
هرچیزکه شمارابه خدانزدیک می کنداینجاست
 
 

 

مضرات نوشیدن مشروبات الکلی واحادیث وروایات درموردشرابخوار"رسول خدا (ص) : ده کس را درباره شراب لعنت نمودند...


رسول خدا (ص) : ده کس را درباره شراب لعنت نمودند: 1.کسی که درختش را به این نیت کاشته 2.آن که نگهبانش بوده 3.آن کس که انگورش را فشرده 4.آن که جعبه آن را حمل نموده5.آنکس که پول آنرا دریافت کرده 6.آنکه از باربر تحویل گرفته 7.آنکه فروخته 8. آنکه خریده 9. آن کس که آنرا در جام ریخته 10.و آن که نوشیده

 

وسائل الشیعه


حضرت باقر (ع) :از امام (ع) پرسیده شد بزرگترین گناه کبیره کدام است فرمود شرابخواری زیرا شراب مادر تمام گناهان است و کسی که شراب خورد باک ندارد که با مادر و خواهر و دختر خود زنا کند و نماز واجب خود را ترک می کند و در هر معصیتی بی باک است زیرا مست و لایعقل گشته است.

وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 250

مردی از امام صادق (ع) پرسید آیا نوشیدن شراب بدتر است یا نماز نخواندن ؟ امام (ع) فرمود : شرابخواری از بی نمازی بدتر است می دانی چرا ؟ آن مرد گفت : نه فرمود : او حالتی پیدا می کند که نه خدای بزرگ و عزیز را می شناسد نه آفریننده خود را می شناسد. بحارالانوار جلد 79 صفحه 133


حضرت محمد (ص) : سوید بن طارق از پیامبر (ص) درباره شراب سوال کرد ؟ پیامبر او را از آن نهی کرد , او گفت : آن را برای دواء میسازم , پیامبر (ص) فرمود : شراب درد است نه دواء. کنزالعمال جلد 5 حدیث 13756

امام رضا (ع) : شراب باعث عوارض قلبی است و در آن ضایعاتی به وجود می آورد شراب دندانها را سیاه و دهان را متعفن می کند و باعث ایجاد بیماری مهلک در بدن میشود. الحدیث جلد 2 صفحه1 16


امام باقر (ع): هر که در دنیا قطره ای شراب و هر چیز مست آور دیگری بخورد بر خداست که در قیامت بر او از شراب طینت خبال بنوشانند پرسیده شد منظور از طینت خبال چیست ؟ فرمودند چرک و نجاستی است که از عورت زناکاران خارج می شود.( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) معانی الاخبار


امام رضا (ع) :خداوند شراب را حرام کرده برای آنکه منشاء فساد اجتماعی است و عقل انسان را از درک حقایق باز می دارد حیاء را از روی شرابخوار برمی دارد و در مواجه با مردم از هیچ عمل زشتی شرم نمی کند و علاوه بر این شرابخواری باعث بیماریهای نهانی در اعضای داخلی بدن می شود. الحدیث جلد 2 صفحه 159



امام صادق (ع) :هر زنی به آمیختن با شوهر شرابخوار خود تن دهد به عدد ستارگان آسمان برایش گناه ثبت می شود و فرزندی که از آن آمیزش تولید شود پلید و ناپاک است . الحدیث جلد 2 صفحه 163


حضرت محمد (ص) : با شرابخوار همنشینی نکنید و از بیماران آنان عیادت نکنید و جنازه هایشان را تشییع نکنید و بر اموات آنها نماز نخوانید زیرا آنها سگهای جهنمیان هستند چنانچه خداوند در قرآن فرمود : ای سگها به دوزخ روید و با من سخن مگوئید. بحارالانوار جلد 79 صفحه 148

امام صادق (ع) : سه گروه وارد بهشت نمی شوند : 1.خونریز 2.شرابخوار 3.کسی که پی سخن چینی است.( سخن چینی می کند) ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد )بحار الانوار جلد 79 صفحه 129


 

امام صادق (ع) : با شرابخواران همنشین نشوید زیرا هنگامی که لعنت خدا فرود آید همه کسانی را که در مجلس هستند فرا می گیرد.

الحکم الزاهره صفحه 301

امام صادق (ع) : خداوند بزرگ برای بدیها قفلهائی قرار داده است و شراب را هم کلیدهای این قفلها قرار داده است .

بحارالانوار جلد 79 صفحه 139 (

حضرت محمد (ص) در حدیثی میفرمایند : شراب ریشه تمام زشتیها و بزرگترین گناهان است . هرکس که بنوشد ( ممکن است ) به مادر و عمه و خاله اش هم تجاوز کند ) کنزالعمل جلد 5 حدیث 13181

 


امام صادق (ع) :هرکس به بچه نابالغی شراب بخوراند خداوند در قیامت به همان اندازه از حمیم جهنم به او می خوراند. گناهان کبیره جلد 1 صفحه 215

حضرت محمد (ص) : از شراب بپرهیزید که از گناه آن گناهان می روید چنانچه از درخت آن درخت می روید(منظورجوانه زدن است"یعنی باعث رویش گناهان دیگرمیشود). نهج الفصاحه حدیث 989

مولا علی (ع) : به امیرالمومنین علی (ع) گفته شد که آیا شرابخواری از زنا و سرقت بدتر است ؟ امام (ع) فرمودند : بله زیرا شرابخوار هم زنا و دزدی می کند هم آدم می کشد و نماز را هم رها می کند. کنزالعمل جلد5 حدیث

حضرت محمد (ص) : ای ابن مسعود قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت زمانی می رسد که مردم شراب را حلال می شمارند و آن را نبیذ می نامند لعنت خدا و ملائکه و مردم بر آنان باد و من هم از آنان بیزارم و آنها هم از من دورند. بحارالانوار جلد 79 صفحه 151

حضرت محمد (ص) : کسی که شراب بخورد خداوند چهل شب نمازش را قبول نمی کند پس اگر توبه کند خداوند توبه اش را تا سه بار می پذیرد پس اگر برای چهارمین بار نوشید حق خداست که او را از نهر خبال سیراب کند گفته شد نهر خبال چیست ؟ فرمود : فاضلاب جهنمی هاست. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) کنزالعمال جلد 5 حدیث 13704

حضرت محمد (ص) : چهارچیز است چنانچه یکی از آنها وارد خانه ای شود آن خانه را طوری خراب کند که حتی با برکت نیز آباد نگردد. آنها عبارتند از : خیانت . دزدی . شرابخواری و زنا. بحارالانوار جلد 79 صفحه 125

حضرت محمد (ص) : کسی که در حال مستی بخوابد آن شب عروس شیطان خواهد بود(این مطلب برای مردوزن هست درحدیثی خواندم اگرکسی چه مردباشدچه زن باحالت مستی بخوابدشیطان ازپشت بااوجماع میکندوکسی هم که شیطان بااودرآمیزدتکلیفش معلوم است....) . بحارالانوار جلد 79 صفحه 148

امام باقر (ع) : کسی که شراب بخورد خداوند چهل روز نمازش را نمی پذیرد چنانچه در این چهل روز نماز را هم ترک کند عذاب او بخاطر ترک نماز دو چندان میشود.(بهتراست نمازراقطع نکندتاتسلط شیطان براوزیادترنشود!)

بحارالانوار جلد 79 صفحه 134

حضرت محمد (ص) : خداوند شرابخوار را سیصد و شصت نوع عذاب میکند. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) بحارالانوار جلد 79 صفحه 152

مولا علی (ع) : شرابخوار خدا را همانند کسی که بت پرست است ملاقات میکند . حجربن عدی گفت : یا امیرالمومنین (ع)شرابخوار کیست ؟ فرمود آن کسی که هر وقت شراب گیرش بیاید بنوشد. بحارالانوار جلد 79 صفحه 128

حضرت محمد (ص) : خداوند روز قیامت به چهار گروه نگاه نمی کند : عاق والدین . منت گذار . تکذیب کننده سرنوشت . شرابخوار ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) بحارالانوار جلد 79 صفحه 129

حضرت محمد (ص) : شرابخوار که از قبرش بیرون می آید وسط دو چشمش نوشته شده است : از رحمت خدا مایوس شده است. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) کنزالعمال جلد 16 حدیث 43958

رسول خدا (ص) : سوگند به کسی که مرا به حق به پیامبری مبعوث کرد شرابخوار در روز قیامت با چهره ای سیاه و چشمانی کبود و لبانی کج می آید ( محشور میشود) در حالی که آب دهان او روی پاهایش می ریزد و هرکس آنرا می بیند ناپاک میداند. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) بحارالانوار جلد 79 صفحه 147

حضرت محمد (ص) : سوگند به کسی که مرا به حق مبعوث کرد شرابخوار با تشنگی می میرد او در قبر هم تشنه خواهد بود و روز قیامت هم با تشنگی بر انگیخته میشود و تا هزار سال ندای تشنگی سر می دهد. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) بحارالانوار

امام صادق (ع) : چهارگروه وارد بهشت نمیشوند : 1.جادوگر 2.منافق 3.شرابخوار 4.سخن چین ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) بحارالانوار جلد 79 صفحه 129

حضرت محمد (ص) : هنگامی که مرد شراب نوشید او را شلاق بزنید و اگر دوباره خورد باز هم او را شلاق بزنید اگر بار چهارم باز نوشید او را بکشید. کنزالعمال جلد 5 حدیث 13707

حضرت محمد (ص) : هرکس که به خدا و رستاخیز ایمان داشته باشد در کنار سفره ای که در آن شراب خورده میشود نمی نشیند. بحارالانوار جلد 79 صفحه 129

حضرت محمد (ص) : همسایگی با یهود و نصاری از همسایگی با شرابخوار بهتر است و با شرابخوار دوستی نکنید که دوستی با او پشیمانی در پی دارد. بحارالانوار جلد 79 صفحه 152

حضرت محمد (ص) : سلام کنید بر یهود و نصاری ولی بر شارب الخمر سلام نکنید و اگر او سلام کرد شما جواب او را ندهید. بحارالانوار جلد 79 صفحه 152


 


 

حضرت محمد (ص) : هیچگاه شراب و ایمان در یک قلب یا درون انسان جمع نمی شوند. ( هیچگاه نمیشود کسی که شراب مینوشد در قلب او ایمان وجود داشته باشد و هیچگاه نمیشود کسی ایمان داشته باشد و شراب بنوشد.) بحارالانوار جلد 79 صفحه 152

حضرت محمد (ص) : بنده تا شراب ننوشد عرصه دین بر او گشاده باشد و چون بنوشد پرده خدا از او بدرد و شیطان یار و گوش و چشم او شود و او را بسوی بدیها براند و از نیکی ها منصرف کند. نهج الفصاحه حدیث 2291


حضرت محمد (ص) : هرکس که در قلب او آیه یا کلامی از قرآن باشد و آن را با شراب بیالاید روز قیامت قرآن با او مخاصمه میکند. بحارالانوار جلد 79 صفحه 148

رسول خدا (ص) : هنگامی که شرابخوار سخن گفت او را تصدیق نکنید و وقتی خواستگاری کرد به او زن ندهید و هنگامی که مریض شد از او عیادت نکنید و هنگامی که مرد به تشییع جنازه اش نروید و او را بر امانتی امین قرار ندهید پس کسی که او را امین حساب کرد بر امانتی و از بین برد بر خداوند نیست که آن امانت را حفظ کند و او را نباید برای کاری اجیری کرد زیرا خداوند در قرآن سوره (نساء آیه 5 )میفرماید : اموال خود را به دست سفیهان ندهید . و چه کسی سفیهتر از شرابخوار است؟ بحارالانوار جلد 79 صفحه 127

امام صادق (ع) : پیامبر(ص)فرمودند:روزی جبرئیل بر من نازل شد در حالیکه رنگش متغییر و حالش دگرگون بود . علت این حال را پرسیدم ؟ گفت امروز بر جهنم گذشتم و محلی را که سخت مشتعل و آتش زبانه میکشید را دیدم . از ملک جهنم پرسیدم این عذاب ها برای کیست ؟ گفت برای سه نفر : 1.محتکرین لباس و غذا ( برای گرانفروشی )  2.شرابخوار 3.قواد ( کسی که مرد و زنی را از راه حرام به هم برساند) ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد ) ارشاد القلوب جلد 2 صفحه224

امام رضا (ع) :خداوند متعال تمام اقسام قمار و برد و باخت را حرام نموده و فرموده سوره مائده آیه 92 ( ای کسانی که ایمان آورده اید شراب و قمار نجاستی از جانب شیطان هستند ) و از جمله مصداق قمار در آیه فوق بازی شطرنج و نرد است.

منبع: مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 436


ضررهای شراب از دیدگاه دین و دانشمندان

مسمومیت از شراب نه تنها به خورنده آن می رسد بلکه کودکان هم تا چند نسل بعد سهمی بزرگ از این مسمومیت ها می برند , شراب اثر بدی در روی نطفه انعقاد یافته و آلت تناسلی مرد و زن می نماید , این موضوع را با توسط کالبد شکافی دانشمندان به اثبات رسانده اند و آثار تخریب آنرا در آلت بیش از سایر اعضاء دیده اند , از روی همین لحاظ شرع مقدس اسلام ازدواج با معتادین به شراب و امثال آنها را نهی شدید فرموده و علت آنرا نیز بیان نموده اند , وجود مبارک امام صادق (ع) میفرمایند : هرکس دختر خود را به شراب خوار تزویج کند ( به ازدواج در آورد ) قطع رحم نموده ( باب 29 وسائل جلد سوم ) و آثار شوم شراب و الکل های دیگر از راه ناف به طفل سرایت نموده و حتی اطفال شیر خوار را از راه شیر مادر صدمه فراوان می زند و عوارضات گوناگونی را از قبیل اختلالات هضمی و عصبی و تشنجات مختلفه را باعث می گردد و به همین دلیل علم پزشکی نوشیدن شراب و امثاله را برای مادران شیرده ممنوع کرده و طبق آخرین اطلاعات پزشکی ثابت شده که فرزندان شرابخواران و الکلیها کم حافظه , خرفت , ابله و گاهی به تمام معنی مجنون ( دیوانه ) به دنیا می آیند.

ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 227


امام صادق (ع) : مردی از امام (ع) سوال نمود چرا خداوند گوشت خوک و شراب را حرام نموده است ؟ امام (ع) در پاسخ فرمودند : خداوند تبارک و تعالی چیزی را حلال ننموده و چیزی را حرام نکرده مگر برای حفظ مصالح خود مردم. نه آنکه بنا بر میل خود نسبت به چیزی آن را حلال نموده و به خاطر بی میلی خود نسبت به امری آنرا حرام کند. زیرا خداوند که خالق بندگانش میباشد ، می داند چه چیزهائی سبب قوام جسم و روح ایشان میشود. پس آنها را حلال نموده و میداند چه چیزهائی برای روح و جسم انسان ضرر دارد ، آنها را حرام فرموده. برای مثال گوشت خوک را حرام نموده ، زیرا سبب بی غیرتی و بی تعصبی و فساد اخلاق میشود. و شراب را حرام نمود ، زیرا شرابخواری موجب ارتعاش و لرزش بدن است و مروت و جوانمردی را از شخص زائل می کند و شخص مشروبخوار را به تمام امور زشت و قبیح از قبیل زنا با محارم و آدم کشی و هر فتنه ای می کشاند. تفسیر جامع جلد 2 صفحه 156

حضرت صادق (ع) : شخصی به امام صادق (ع) گفت مبتلا به مرضی هستم که هر وقت شدت می کند قدری شراب می نوشم دردم ساکن می شود؟ پس حضرت فرمودند:این کار را نکن و شراب نیاشام زیرا در حرام خدا شفا نیست پس جز این نیست که این مرض و درد تو القائی از ناحیه شیطان است و می خواهد تو را به حرام بیندازد پس اگر شیطان از شراب خوردنت نا امید شود دردت بر طرف می شود. وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 300

زیانهای جسمی شراب

1.اثر شراب در مغز : الکل ( شراب ) در اثر تاثیر در سلولهای مغز آنرا از کار می اندازد و چه بسا در اثر پاره شدن رگهای نازک خونی و یا لخته شدن خونها در مغز و جلوگیری نمودن از جریان عادی خون ، سکته ( ناقص یا کامل ) ایجاد می گردد و گاهی هم موجب تشنج و صرع و ورم مغز و فشار خون در سر گردیده و تولید فلج در اعضای بدن می نماید.

2.اثر شراب در اعصاب : الکل ( شراب ) موجب تولید امراض مختلفی از قبیل بیماری رعشه ( لرزش دست و پا ) در دستها و پاها و توانائی نداشتن بر کنترل اعضاء و مور مور شدن بدن و ضعف حواس ظاهره و باطنه و دچار شدن به بیخوابی مفرط و دیدن خوابهای پریشان می گردد.

3.اثر شراب در معده : الکل ( شراب ) مخاط زبان و حس ذائقه را ضایع و بزاق دهان را کم و ترشح آنرا از نظم می اندازد و نیز مخاط معده را تحریک و ترشی آنرا کم می کند و با انعقاد عامل هضم که پیپسین نام دارد چه بسا موجبات استفراغ را که توام با مایعی به نام بلغم که اغلب با لخته های خون همراه است ، فراهم میسازد و امراض مختلف معده و روده و گشادگی زیاده از حد معده ، تورم و خراشیدگی روده ها و التهاب جهاز هاضمه ، اسهال های سخت و یبوست شدید در اثر لطمه دیدن روده بزرگ ، شخص شرابخوار را تهدید می کند.

4.اثر شراب در کبد : الکل ( شراب ) جگر را ناتوان و متورم میسازد و در اثر ضعف و خرابی کبد و صلابت آن با احساس درد و ناراحتی در طرف شکم آغاز میگردد و چه بسا ممکن است مرض مخصوصی به نام زردی در کلیه اعضای شرابخوار ، حتی در چشمش هویدا میشود.بیماری کبدچرب الکلی هم  هیچ درمانی ندارد!

5.اثر شراب در گردش خون : الکل ( شراب ) چون قابل مصرف برای کارگاه تن نیست به محض ورود به معده وارد خون گردیده گلبولهای سفید خون را از بین برده و در اثر فشارهای کم تولید سکته می نماید.

6.اثر شراب در دستگاه تنفسی : از مهمترین عوارض الکل ( شراب ) در دستگاه تنفس بیماری خانمانسوز سل و تنگی نفس است زیرا که الکل همراه خون وارد ریه ها شده ، مخاط ریه را تحریک کرده آنرا متورم میسازد و این تحریک ، کلسیم بدن را از بین برده و عمل ریه را مختل و منجر به مرض سل خواهد گردید.

7.اثر شراب در کلیه ها : طبق آمار موجوده ، صدی نود امراض کلیه در اثر این ماده شوم است زیرا مشروبات الکی در هنگام دفع ، مجاری ادرار را تحریک و تولید عوارض بسیار ناراحت کننده ای از قبیل بیماری سلسلة البول و غیره می نماید.

8.اثر شراب در قلب : الکل ( شراب ) چون در خون اثر می بخشد کم کم آنرا فاسد کرده ، عمل تغذیه اعضاء مختل می گردد و مقدار زیادی پیه و چربی اطراف قلب را گرفته آنرا سنگین می نماید و حجمش را زیاد می گرداند در نتیجه ، حرکات قلب ضعیف میشود و لذا نبض معتادین به شراب غالبا آهسته یا غیر منظم است.

9.اثر شراب در قوه عاقله ( فکر و تفکر ) : مشروبات الکلی اولین عامل جنون است ، آمار دقیق تیمارستانها نشان می دهد که اغلب دیوانگان کسانی هستند که سالهای دراز عمر خود را با میخواری به سر برده اند. در کتاب بلاهای اجتماعی نقل از مجله تندرست می نویسد : در فرانسه به موجب تحقیقات اطباء دویست هزار نفر دیوانه مشروبات الکلی وجود دارد و نیز می نویسد هشتاد درصد دیوانگان و چهل درصد از بیماران آمیزشی در نتیجه استعمال شراب بوده است . و در انگلستان در اثر تحقیقات دانشمندان به ثبت رسیده که تقریبا نود درصد دیوانگان ، دیوانه مشروبات الکلی می باشند.

10.اثر شراب در نسل : در کتاب مزبور می نویسد : الکل در سلولهای نطفه اثر نامطلوبی نیز می گذارد چنانچه یکی از اطباء آلمان ثابت نموده که تاثیر سوء الکل ( شراب ) تا سه نسل به طور حتم باقی است به شرطی که این سه نسل الکلی نباشند.

نسل الکلی ( شرابخوار ) همواره رو به نقص بوده و بالاخره به کلی منقطع می گردد دکتر نالین آمریکائی می گوید از یک مرد سالم ممکن است یازده طفل به وجود بیاید در حالی که از مرد معتاد به شراب از یک تا سه طفل ( سالم ) به وجود نمی آید تازه این فرزندان هم در معرض بیماریهای مختلفی از قبیل سکته ، صرع ، عصبانیت ، جنون ، عدم رشد قوای عاقله و کم خونی و غیره بوده دائما دچار تشنجات سایر امراض روحی و ناراحت کننده می شوند.

برای اطلاع بیشتر از زیانهای جسمی و روحی و اخلاقی و اجتماعی شراب به مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی ، شیطان بطری ، مراجعه شود.

گناهان کبیره جلد 1 صفحه 225 الی 227

تفریح نامشروح یا استعمال شراب

می گویند نوشابه های الکلی خوشی و سرور می آورد و درد و کسالت را برطرف میکند ! راست است ولی علتش این است که عقل و احساس را ضعیف میکند و در حقیقت نمی گذارد بیمار متوجه کسالت خود بشود.اگرچه همیشه این طور نیست ، بلکه گاهی به عکس درد و بلا را ظاهر میکند .

در واقع مست و مخمور مانند دیوانه ای است که خوب و بد را تشخیص نمی دهد یا مانند آدم بیهوشی است که زیر دست جراح پاره پاره میشود و احساس درد نمی کند.

کاش این خوشی مدتی ادامه میداشت . اما طولی نمی کشد که نسوج و سلولهای بدن شروع به سوختن میکند ، خوشی و سرور تمام میشود ، سستی و کسالت و خواب مسلط شده ، غصه و بیماری و درد برمیگردد.

بیچاره برای کسب نشاط موقت زهر خطرناکی را با یک تغییر نام ( نوشابه ! ) به کمال رغبت سر می کشد ، غافل از آنکه این نشاط موقت جز نوعی جنون ، که بر اثر مسمومیت خون پیدا میشود ، چیزی بیش نیست.

بیشتر شرابخواران به علت ورم حاد ریه یا خونریزی بینی و پدیده های آن تلف میشوند.

کودکی که از پدر و مادر شرابخوار به دنیا می آید رنجور است و کبدش متورم ، کلیه اش کوچک ، کمخونی در او مشهود و تعادل سلسله اعصابش محفوظ نیست و به طور کلی کودکی است معیوب ، همچنان که استعداد خاصی برای ابتلا به سل دارد ، مستعد بیماری سرطان نیز است.

دانشمندان این مسئله را حتی در حیوانات تجربه کرده اند و در یک سلسه آزمایش های دقیق دیده اند که بچه سگ های دچار الکل خیلی زودتر می میرند. استخوان های سرشان ضخیم تر و به مغز چسبندگی دارد ، درز این استخوانها زود به هم می پیوندند و کبدشان معیوب است. با تکرار این آزمایش روی میمون و گربه نیز به همان نتیجه رسیده اند.

طب الصادق صفحه 21 الی 24


 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 18:5 :: توسط : معجزه دات کام

 


 

حجاب از نظر پيغمبر (ص) 

 


 

حضرت رسول خدا (ص ) در ضمن گفتارى فرمود: دو دسته اهل دوزخ هستند و حتى بوى بهشت (كه تا پانصد سال راه به مشام مى رسد) به مشام آنها نخواهد رسيد.


 

1-ستمگرانِ تازيانه به دست كه با تازيانه مردم را بى خودى مى زنند.


 

2-زنان بدحجاب و برهنه اى هستند كه با زرق و برق ، خود را به مردم نشان داده و هوسهاى آنها را به سوى خود جذب مى كنند، موهاى سرشان همچون كوهانهاى شتر سبكسر عربى است .


قابل توجه مردان امروزی!!!!!!!!!!!!!!!!!!


 

و فرمود:زنى كه از خانه اش در حالى كه خود را آراسته و بزك كرده و عطر زده (بى آنكه پوشش اسلامى را رعايت كند) خارج گردد، و شوهرش ‍ به اين كار راضى باشد.
(گناه آن به قدرى بزرگ است كه ) براى هر گامى كه آن زن در بيرون خانه برمى دارد، خانه اى در دوزخ براى شوهرش ساخته مى شود.


 

و نيز فرمودند:زن بى حفاظ، آسيب پذير است ، هر گاه از خانه (بدون حجاب ) خارج شد، شيطان او را احاطه مى كند و در چشم انداز نفوذ شيطان قرار مى گيرد.

 


 

و نيز فرمودند: با خواندن سوره نور(و توجّه و عمل به دستورهاى آن ) زنان خود را (از بى عفتى و دورى از حريم حجاب ) حفظ كنيد.


 

و نيز فرمودند:زنى كه خود را براى ديگران خوشبو كند او خود در آتش ‍ است و ننگ محسوب مى گردد.

 


 

و نيز فرمودند: وقتى زنى در جائى بنشست و از آنجا برخاست نبايد مردى در آن مكان بنشيند تا آنكه گرمى آن از بين برود و سرد شود.

 


 

ونيز فرمودند: هركس بازنى كه محرم او نيست مصافحه(دست بدهد) كند غضب حق تعالى رابراى خود خريده است .


 

و نيز فرمودند:هر كس بطور حرام با زنى مصافحه كند يعنى به او دست بدهد روز قيامت درغّل و زنجير بسته و سپس به آتش انداخته خواهد شد.

 


 

و نيز فرمودند: براى زن سزاوار نيست كه هنگام بيرون رفتن از خانه اش ‍ لباسهايش را به خودش بچسباند كه برجستگى هاى اندامش از بيرون ظاهر گردد.


 

پيامبر خدا (ص ) فرمودند:يا فاطمه هر زنى كه خود را زينت كند و لباسهاى زيبايش را بپوشد و از خانه خارج شود كه مردم به او نگاه كنند، ملائكه آسمانها و زمينهاى هفتگانه او را لعنت مى كنند و پيوسته مورد غضب الهى است و اگر بميرد دستور داده مى شود او را بسوى آتش جهنم ببرند.

 


 

و نيز فرمودند:اى سلمان در آخر زمان مردها به مردها وزنها به زنها بسنده كنند، لواط رايج مى شود و هم جنس بازى فراوان گردد و آثار شوم آن (مانند مرض ‍ ايدز دنيا را فرا مى گيرد) و مردها شبيه به زنها و زنها شبيه به مردها مى شوند و زنان و دختران سوار زين (مانند دوچرخه و موتور) مى شوند، بر اينگونه زنان از امت من لعنت خدا باد.

 


 

و نيز فرمودند:در آخر زمان زنها پوشيده و برهنه هستند (لباسى مى پوشند كه در ايجاد فساد با برهنه بودن تفاوتى ندارند، يعنى برجستگى هاى اندامشان از زير لباس ظاهر است ). روسرى هايشان را مثل كوهان شتر درست مى كنند، لعنت كنيد ايشان را كه آنها ملعونند.


 

حضرت رسول (ص ) خطاب به حولاء همسر عطاره ، مى فرمايند:اى حولاء زينت خود را براى غير شوهرت آشكار نكن و براى زن جايز نيست مچ و پايش را براى

مرد نامحرم آشكار سازد و اگر مرتكب چنين عملى شد.

اول اينكه : خداوند سبحان هميشه او را لعنت مى كند.

دوم اينكه : دچار خشم و غضب خداوند بزرگ مى شود.

سوم اينكه : فرشتگان الهى هم او را لعنت مى كنند.

چهارم : عذاب دردناكى براى او در روز قيامت آماده مى شود.

اى حولاء هر زنى كه به خداوند سبحان و روز قيامت ايمان دارد زينتش ‍ را براى غير شوهرش ظاهر نمى كند و همچنين موى سر و مچ خود را نمايان نمى سازد و هر زنى كه اين كار را براى غير شوهرش انجام دهد دين خود را فاسد كرده و خداوند را نسبت بخود خشمگين نموده است .


 

حجاب از نظر على (ع ) 
 

حضرت اميرالمومنين على (ع ) در ضمن فرمايشاتشان به فرزندش (ع ) مى فرمايد: در مورد حجاب بانوان سختگير باش ، چرا كه رعايت حجاب به طور جدّى و محكم ، زنان را  سالمتر و پاكيزه ، حفظ خواهد كرد.


و نيز فرمودند:


 

پوشيدن لباس ضخيم بر شما لازم است ، زيرا كسى كه لباسش نازك و بدن نما باشد، دينش نيز ضعيف و نازك است .


و نيز فرمودند: شوهرى كه از همسرش اطاعت كند، خداوند او را از جانب صورت به طور واژه گونه وارد دوزخ گرداند.


 

شخصى پرسيد: اين اطاعت كه موجب چنين مجازاتى است كدام اطاعت است ؟
حضرت فرمودند: زن از او مى خواهد كه با لباس نازك (به مراكز پر جمعيت مانند) حمّامها و عروسيها و مجالس ترحيم برود، و شوهرش ، به او اجازه دهد و از سخن او اطاعت كند.


 


و نيز فرمودند:پيغمبر (ص ) نهى كرد، زنى را كه براى غير شوهرش آرايش نمايد و اگر چنين كند بر خداوند سزاوار است كه او را در آتش دوزخ بسوزاند.

 


 

اميرمومنان على (ع ) در يكى از فرمايشاتشان به همين مطلب اشاره و نيز فرمودند:

در آخرالزمان كه بدترين زمانها است ، زنان بى حجاب و برهنه آشكار مى شوند كه با زينت و آرايش بيرون مى آيند، آنان از مرز دين خارج شده اند و در فتنه ها وارد گشته اند و به سوى شهوتها تمايل و شتاب دارند،حرامها را حلال مى كنند و سرانجام در جهنم و دوزخ گرفتار آتش و عذاب ابدى خواهند شد.


 

از اين فرمايشات هشدار دهنده شش مطلب مهم زير فهميده مى شود:


 

1- آن زمانى كه زنان رعايت حريم حجاب و عفاف نكنند، بدترين زمانها است .


 

2- زنانى كه با آرايش و نمايش از خانه بيرون مى آيند و سنگر عفّت را بشكنند، از دين خارج شده اند و در مقابل دين قرار گرفته اند.


 

3- اين گونه زنان در فتنه ها وارد شده اند و موجب فتنه ها و انحرافها و گناهان خواهند شد.


 

4- اين گونه زنان گرايش به هوسهاى شهوت انگيز دارند، شهوت پرستى بر آنها حاكم است نه عقل و منطق .


 

5- اين گونه زنان حرامهاى الهى را حلال كرده و با بى بند و بارى خود، حدود الهى و مرزهاى دينى را زير پا مى گذارند، و موجب افزايش فساد مى شوند.


 

6- سرانجام اين گونه بانوان ، عذاب ابدى در دوزخ خواهد بود.


 

آرى آنانكه حريم حجاب و عفّت اسلامى را رعايت نمى كنند، اين گونه موجب انحرافها و پليديها شده ، و موجب گسترش دامنه فساد مى گردند و سرانجام ، خود نيز در ميان دنياى جهنمى خود مى سوزند و زندگى پوچشان ، به عذاب ابدى الهى مى پيوندد.(درصورتی که توبه نکنند)


حجاب از نظر ائمه(ع)


امام صادق (ع ) فرمود:
براى زن هنگام خروج از خانه شايسته نيست كه لباسش را خوشبو كند.

 


 

امام موسى بن جعفر (ع ) بنقل از پيامبر (ص ) فرمودند: هر كسى به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هرگز در جائى نمى ماند كه نفس زن نامحرمى را بشنود.

 


 

امام باقر (ع ) فرمودند: جايز نيست زن خود را شبيه مرد نمايد. زيرا پيامبر مردانى را كه مشابه زنان مى شوند و همچنين زنانى كه خود را شبيه مردها قرار مى دهند لعنت كرده است .

عذاب زنان


آقا سيدالمظلومين اميرالمومنين حضرت على (ع ) فرمود:


 

يكروز من و سيّده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) بر حبيب خدا حضرت پيغمبر اسلام (ص ) وارد شديم و آن بزرگوار را در حالى ديديم كه شديدا گريه مى كرد.

به آن حضرت عرض كردم : پدر و مادرم فدايت شوند، يارسول اللّه ، چه شده ؟! چه چيزى شما را به گريه درآورده ؟

آن حضرت فرمود: ياعلى شب معراج وقتيكه به آسمان رفتم ، زنان امتم را در عذاب شديد مشاهده كردم . بخاطر آن شدت عذابها گريان و نالان شده ام .

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) فرمود: مگر چه ديديد كه اينقدر متأ ثر و گريان شده ايد؟!

حضرت رحمة للعالمين (ص ) فرمود:


 

1- زنى را ديدم كه بمويش آويزان كرده بودند، در حاليكه مغزش ‍ ميجوشيد.

2- زنى را مشاهده كردم كه به زبانش آويزانش كرده بودند، و از حميم جهنم در حلقش مى ريختند.

3- زنى را ديدم كه به دو پستانش آويزانش كرده بودند.

4 زنى را مشاهده كردم كه دست و پايش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلط كرده بودند.

5- زنى را ديدم كه گوشت بدنش را با قيچى مى چيدند و مجبورش ‍ مى كردند كه آن را بخورد، و آتش از زير آن زبانه مى كشيد.

6- زنى را مشاهده كردم كه به صورت كر و لال و كور است ، در حالى كه در تابوتى از آتش مى باشد و مغز سرش از دماغش خارج مى شود و بدن او به صورت جذام و برص است .

7- زنى را ديدم كه به دو پايش آويزان كرده اند، در حاليكه در تنورى از آتش بود.

8- زنى را مشاهده كردم كه گوشت بدنش را از قسمت جلو و عقب به وسيله مقراضهايى از آتش جدا مى كردند.

9- زنى را ديدم كه صورت و دستهايش آتش گرفته ، در حالى كه روده هايش را مى خورد.

10- زنى را مشاهده كردم كه سرش مثل سر خوك ، و بدنش مثل بدن الاغ و به انواع عذابها شكنجه اش مى دادند.

11- زنى را ديدم كه به صورت سگ بود، و آتش از عقبش خارج مى شد و ملائكه با گرز آهنى از آتش ، بر سر و بدنش مى كوبند.

بى بى دو عالم فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) فرمودند: اى حبيب من و اى نور چشم من ، اى پدر بزرگوارم به من بفرمائيد كه اين زنان چه عملى داشته اند و به چه جهت به اين عذابها گرفتار شده اند و راه و روششان چه بوده كه پروردگار متعال آنها را به چنين شكنجه هايى مبتلا نموده ؟!


 

حضرت محمد (ص ) فرمود:


1- آن زنى را كه به موهايش آويزان شده بود، آن زنى بود كه موهايش را از مردان نامحرم نمى پوشانيد.

2- آن زنى را كه به زبانش آويزان كرده بودند، آن زنيست كه شوهرش را با زبانش اذيت مى كرد.

3- آن زنى را كه به دو پستانش آويزان بود، آن زنى بود كه از همبستر شدن با شوهرش خوددارى مى نمود.

4- آن زنى را كه دست و پايش را بسته اند و مارها و عقربها را بر او مسلّط كرده بودند، آن زنى بود كه بدون اجازه شوهرش از خانه خارج مى شد.

5-آن زنى را كه از گوشت بدنش با قيچى مى چيدند و به او مى خورانيدند، زنى بود كه خودش را براى مردان نامحرم زينت مى كرد و بدنش را به آنها نشان مى داد.

6- آن زنى را كه كر و كور و لال بود، آن زنى بود كه از راه زنا بچّه دار مى شد و به گردن شوهرش مى انداخت .

7- آن زنى را كه به پاهايش آويزانش كرده بودند، زنى بود كه در حال نجاست وضو مى گرفت يعنى رعايت نجس و پاكى را نمى كرد، و در وقت جنابت و حيض غسل نمى نمود، و در نمازش سستى مى كرد.

8- آن زنى را كه از گوشت جلو و عقب بدنش با مقراض از آتش جدا مى كردند، زنى بود كه خود را از راه نامشروع به مردان عرضه مى داشت .

9- آن زنى كه صورت و دستهايش آتش گرفته و روده هايش را مى خورد، آن زنى بود كه قوّادى مى كرد، يعنى واسطه حرام بود.

10- آن زنى كه سرش مثل سر خوك و بدنش مثل بدن الاغ بود، آن زنى بود كه سخن چينى مى كرد و زياد دروغگو بود.

11- آن زنى كه به صورت سگ بود آن زنى بود كه آوازه خوان (و صدايش را براى نامحرم با ناز و كرشمه و مهيّج رها مى كرد) و حسود بود.


سئوال پيغمبر (ص )


حضرت على (ع ) مى فرمايد:

با جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ع ) نشسته بوديم ، پيامبر(ص ) به ما رو كرد و فرمود:

به من خبر دهيد كه براى زن چه چيز خوب است و خير و سعادت او در چيست ؟

همه ما از پاسخ به اين سئوال ، در مانده شديم ، تا اينكه متفرّق گشتيم ، و به خانه آمدم و به حضرت زهرا (عليهاالسلام ) گفتم : پيامبر (ص ) چنين سؤ الى از ما نموده و ما از پاسخ به اين سئوال درمانديم .

حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: من پاسخ اين سئوال را مى دانم .


خَيْرٌ لِلنّساءِ اَنْ لا يَرينَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجال


 

بهترين دستور براى زنان آن است كه نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببينند.

به محضر مقدس رسول خدا (ص ) بازگشتم و عرض كردم : سئوالى كه فرموديد: كه چه چيز براى زنان بهتر است ، براى آن بهترين چيز آن است كه نه مردان نامحرم آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببينند.

پيغمبر اسلام (ص ) فرمود: تو وقتى كه نزد من بودى ، پاسخ به اين سئوال را نتوانستى بدهى ، چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت ؟

عرض كردم : حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) به من آموخت .

پيغمبر (ص ) خوشحال شد و فرمود اِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى فاطمه (عليهاالسلام ) پاره تن من است .


حجاب در قرآن 


 

سومين آيه اى كه حجاب را براى عموم بانوان واجب و ضرورى دانسته آيه پنجاه و سه سوره احزاب است .

كه فرموده : هر گاه از زنان (پيامبر) متاعى يا چيزى را از وسايل زندگى خواستيد از پس پرده و حجاب بخواهيد زيرا اين كار براى قلبهاى شما و ايشان پاك و پاكيزه و بهتر است .

اين آيه نيز اختصاص به زنان پيامبر دارد زيرا يكى از فوائد حجاب عدم ارتباط غير ضرورى زن و مرد را متذكر مى شود.


 

چهارمين و پنجمين آيه حجاب ، آيه 32 و 33 سوره احزاب است كه مى خوانيم :
اى همسران پيامبر شما مثل زنهاى معمولى نيستيد، تقوا پيشه كنيد، و به طور هوس انگيز حرف نزنيد تا بيمار دلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد و در خانه هاى خود بمانيد و مثل دوران جاهليت ميان مردم ظاهر نشويد.


 

دو آيه فوق گرچه خطاب به زنان پيامبر اكرم (ص ) است ، ولى بانوان ديگر نيز در حكم و معنا با آنها شريك هستند، و راز خطاب به آنها به خاطر الگو قرار دادن آنها است و بخاطر تاكيد بيشتر است . 


 

در آيه نخست به يكى از دستورهاى حفظ حريم عفّت دستور داده شده كه زنان با نازو كرشمه و صداى نرم و تهيج انگيز سخن نگويند، تا كسانيكه دلشان بيمار است به طمع هوسهاى جنسى بيفتند، بلكه به خوبى و شايستگى سخن بگويند.


 

در آيه دوم سخن از حجاب و پوشش به ميان آمده و بيانگر آن است كه برهنگى و رعايت نكردن حجاب از شئونات عصر جاهليّت بوده و شما باهتك حريم حجاب ، جاهليت ديگرى بوجود نياوريد.


 

واژه تبرج در گفتار اهل لغت به معنى (خود نمايى و جِلوه گرى است .


 

در لغتنامه مصباح المنير آمده : تبرج زن يعنى : زن زينتها و زيباييهاى خود را براى نامحرمان ظاهر سازد و در لغتنامه العين آمده : زنى كه زيباييهاى گردن و چهره اش را به نامحرمان نشان دهد تبرّج نموده است .


 

منظور اينكه اين آيه به بانوان تاكيد مى كند كه حريم حجاب و عفّت خود را حفظ و زيباييهاى اندامشان را ظاهر نسازند، و از خودنمايى و جلوه گرى به طور جدّى خود دارى نمايند و جاهليت ديگرى همچون جاهليت عصر پيامبر (ص ) را كه زنان در آن هنگام رعايت حجاب نمى كردند و با جلوه گرى در برابر ديدگان هوس آلود مردان ظاهر مى شدند به وجود نياورند.


 

بنابر اين در منطق قرآن ، بى بند و بارى زنان ، و بى حجابى و بدحجابى آنها، نه تنها تمدّن و نشانه ترقى و رشد نيست ، بلكه يك نوع واپس گرايى و جاهليت و پستى است و بايد به شدّت با آن مبارزه نمود.


 

نتيجه اينكه زن مسلمان و پيرو قرآن و شيعه و اهلبيتى و ولائى ، در گفتار و رفتار و لباس پوشيدن ، نبايد در نزد نامحرمان خود را برجسته نشان دهد و موجب جلب توجّه آنها به خود گرددچه باگفتاروچه بارفتار، و اگر خود را برجسته و جالب نشان دهد، مثل زنان جاهليت رفتار كرده كه در كوچه و بازار به گونه اى راه مى رفتند كه نامحرمان را به سوى خود جلب كرده و به دنبال خود مى كشاندند.


آرى انتخاب لباس و نحوه پوشش و آرايش چهره مانند رنگ رخساره از سرّ ضمير خبر مى دهد، افرادى كه دچار كمبود شخصيت هستند مى كوشند با لباسى كه تن مى كنند براى خود نوعى تشخّص و تعيّن ايجاد كنند، بنابر اين مى توان حجاب را علامت سلامت روحى زن دانست ، و بى حجابى را نشان بيمارى روانى .
در روايت نيز به اين نكته اشاره گرديده است :


امام صادق (ع ) مى فرمايد: كَفى بِالْمَرءِ خِذْياً اَنْ يَلْبِسَ ثَوْباً يَشْهُرَهُ. در خذلان و پستى (عقده حقارت ) فرد همين بس كه لباسى مى پوشد تا بوسيله آن مشهور گردد. (توجّه ديگران را جلب كند).

دكتر گوستاولبون مورخ معروف فرانسوى مى گويد: اين مطلب نيز روشن شد كه اسلام در بهبودى وضع زن بسيار كوشيده و اولين مذهبى است كه مقام زن را بالا برده و روى هم رفته زنان مشرق زمين از نظر احترام و شخصيت علمى و تربيتى و سعادت بهتر از زنان اروپائى هستند.

اسلام نه تنها زن را يك انسان كامل مى داند بلكه احترام به او را ملاك كرامت انسان معرفى مى كند.

آقا رئيس اسلام حضرت رسول اللّه (ص ) فرمود: ما اَكْرَمَ النِّساءِ اِلاّ الْكَريم وَ ما اَهانُهُنَّ اِلا الْلَئيم .

هرگز زنان را گرامى نمى دارند مگر كريمان با كرامت و به آنان اهانت نمى كنند مگر لئيمان بى ارزش .

ويليام جميس روانشناس معروف در تأ ييد اين مطلب چنين مى گويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى مايه طعن و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند.
قرآن مى فرمايد:

اى پيامبر به همسران و دخترانت و همه زنان مسلمان بگوى كه : حجاب و روسرى شان را به خود نزديك سازند تا (به عفاف ) زنان عفيفى شناخته شوند ومورد آزار اوباشان قرار نگيرند. خداوند آمرزنده و مهربان است.

پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:

بهترين زنان شما زنان با عفت و غير عقيمى هستند كه تنها براى شوهرانشان خود را مى آرايند و در مقابل بيگانه كاملاً پوشيده اند.


 

در حديث ديگر فرمودند:
آيا بدترين زنان را بشما معرفى كنم ؟ بدترين زنان شما زنانى هستند كه در برابر بيگانه آرايش كنند و نزد شوهر پوشيده باشند.

بى حجابى يا بدحجابى باعث فشارهاى روانى

 

بى ترديد اگر زنان متين و موقر باشند و با پوشش مناسب ظاهر شوند و تحريكى صورت نگيرد، همسران آنها و ديگر افراد جامعه از آرامش روانى برخوردار خواهند بود.
امّا اگر حضور زنان در جامعه بصورت تحريك آميز باشد، التهاب و اضطراب و هيجان روحى بيننده ، هر لحظه با ديدن صحنه اى تازه افزايش ‍ پيدا خواهد كرد و از آنجا كه ارضاى غريزه جنسى در تمامى موارد به دلخواه ممكن نيست ، باعث به هم خوردن تعادل روحى آنها مى شود، اين تاثيرات منفى روانى نه تنها بينندگان اين مناظر را تهديد مى كند، بلكه همسران اين زنان بى حجاب را نيز در معرض بيماريهاى روانى قرار مى دهد.

آژيرهاى خطر 


 

بعضى از كوته فكران خيال مى كنند كه اگر فرهنگ برهنگى رواج پيدا كند كم كم بصورت عادى در مى آيد و ديگر افراد تحريك نمى شوند. از نظر جنسى شايد چنين باشد ولى عطش روحى با افزايش مناظر تحريك آميز نه تنها كاهش نمى يابد، بلكه بطور مدام افزايش خواهد يافت ، اگر چنين بود، در غرب آزادانه تجاوزات جنسى تحقق نمى يافت ، ولى بنابه نوشتهPlaintruth ح تجاوز به عنف از هر 34 دقيقه يك فقره ، به 14 دقيقه رسيد و طبق نوشته مجلّه آمريكائى نيوزويك هر سال دهها هزار كودك در اروپا مورد تجاوز جنسى و سوء استفادهاى ديگر قرار مى گيرند.


 

تنها در تركيه كه 98 مردم آن مسلمان هستند، ولى فرهنگ غرب در آن گسترش پيدا كرده با آنكه طبق آمار شهربانى كل آن كشور 605 مركز فحشاء رسمى موجود بوده ، و 565 مركز غير قانونى فحشاء كشف و سيزده هزار و ششصد و هفتاد و يك زن بدكاره مورد تعقيب قرار گرفته ، 209 دختر مورد تجاوز جنسى قرار گرفتند.

طبق آمارگيرى در انگلستان 41 زنان 16 تا سى ساله از اينكه احتمالاً مورد تجاوز قرار گيرند هميشه و بطور دائم بسيار نگران هستند، بيش از 11 زنان انگليس معتقدند كه بهر حال يكروزى از سال مورد تجاوز قرار خواهند گرفت ، 4 زنان از آژيرهاى هشدار دهنده ، تجاوز جنسى استفاده مى كنند و 7 زنان كلاسهاى دفاع از خود ديده اند.

اين آمار بخوبى اثبات مى كند كه فرهنگ فساد و بى حجابى خود عامل تحريك و تجاوز به عنف است نه موجب عادى شدن آن .

داستانهایی ازپوشش وحجاب:علی میرخلف زاده


ارسال شده در تاریخ : شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 17:57 :: توسط : معجزه دات کام

بارفاقت ودوستی باگناهکاران وفاسقان وبدگویان وشک کنندگان دردین ونافرمانان خدادرعذاب الهی آنان شریک می شوید!!

حـضـرت صـادق عـليه السلام فرمود: براى مؤ من سزاوار نيست كه در مجلسى بنشيند كه خداوند در آن مجلس نافرمانى شود و آن مؤ من قدرت بر بهمزدن آن مجلس نداشته باشد.


اصول كافى جلد 4 صفحه :82 رواية :1

جـعفرى گويد: شنيدم حضرت ابوالحسن عليه السلام بمن فرمود: چرا مينگرم كه تو نزد عـبـدالرحـمـن بـن يـعـقوب هستى ، (جعفرى ) عرض كرد: او دائى من است ؟ حضرت فرمود: او درباره خدا سخن ناهموارى گويد؟ خدا را (بصورت اجسام و اوصاف آن ) وصف كند؟ پس يا بـا او هـمـنشين شو و ما را واگذار يا با ما بنشين و او را ترك كن عرضكردم : او هر چه مى خواهد بگويد بمن چه زيانى دارد وقتيكه من نگويم آنچه را كه او گويد؟ ابوالحسن عليه السـلام فـرمـود: آيـا نـمـى تـرسـى از ايـنـكـه بـه او عـذابـى نـازل گـردد و هـر دوى شـما را فرا گيرد؟ آيا ندانى (داستان ) آنكس را كه خود از ياران مـوسـى عـليـه السـلام بـود و پـدرش از ياران فرعون ، پس هنگاميكه لشكر فرعون (در كـنار دريا) بموسى (و يارانش ) رسيد، (آن پسر) از موسى جدا شد كه پدرش را پند دهد و بـمـوسـى (و يـارانش ) ملحق سازد، و پدرش براه خود (در لشكر فرعون ) ميرفت و اين جوان با او (درباره مذهبش ) ستيزه ميكرد، تا اينكه هر دو بكنارى از دريا رسيدند و (همينكه لشـكـر فرعون غرق شدند) آندو نيز باهم غرق شدند، خبر بموسى عليه السلام رسيد، فرمود: او در رحمت خدا است ولى چون عذاب نازل گردد از آنكه نزديك گنهكار است دفاعى نشود.

اصول كافى جلد 4 صفحه :82 رواية :2

حضرت صادق عليه السلام فرمود: با اهل بدعت رفاقت و هم نشينى نكنيد تا نزد مردم چون يكى از آنها محسوب شويد، رسولخدا (ص ) فرمود: انسان بر كيش دوست و رفيق خود است .
اصول كافى جلد 4 صفحه :83 رواية :3

حـضـرت صـادق عـليـه السـلام حـديث شده است كه فرمود: رسولخدا (ص ) فرموده است : هـرگـاه پـس از مـن اهـل ريـب و بـدعـت را ديديد بيزارى خود را از آنها آشكار كنيد، و بسيار بـآنـهـا دشـنـام دهـيـد، و دربـاره آنـه بـد گـوئيـد، و آنـهـا را بـا بـرهـان و دليـل خـفـه كـنـيـد كه (نتوانند در دل مردم القاء شبهه كنند و) نتوانند بفساد در اسلام طمع كـنـنـد، و در نـتـيـجـه مـردم از آنـهـا دورى كـنند و بدعتهاى آنها را ياد نگيرند، و خداوند در بـرابـر ايـن كـار بـراى شما حسنات بنويسد و درجات بنويسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.

اصول كافى جلد 4 صفحه :83 رواية :4

شــرح :
مـجـلسـى (ره ) گويد: گويا مقصود از اهل ريب آنهائى هستند كه در دين شك كنند. و مردم را با القاء شبهات بشبه اندازند، و گفته شده : كه مقصود كسانى هستند كه پايه دين آنها بـر گـمـان و اوهـام فـاسـده بـنـا نـهـاده شـده مـانـنـد عـلمـاى اهل خلاف ؛ سپس كلام مصباح اللغة را در معناى بدعت ذكر كرده ، و پس از آن فرمايد: بدعت در عـرف شـرع بـآن چـيـزى گـويـند كه پس از رسولخدا (ص ) پديدار گشته.

حـضـرت صـادق عـليـه السـلام فـرمايد: براى مسلمان سزاوار نيست كه با فاجر (هرزه ، تباهكار، نافرمان ) و نه با احمق و نه با دروغگو رفاقت كند.
اصول كافى جلد 4 صفحه :84 رواية :5


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 21:54 :: توسط : معجزه دات کام

 عذاب وبیماری یزیدپس ازبه شهادت رساندن امام حسین (ع)ومسلمان وشیعه شدن پزشک یهودیش...

 يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد. سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب از گلوى او بيرون كشيده و گفت : ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس ‍ به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟!

 

يزيد از خجالت سر را به زير افكنده و پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام ، يهودى انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله .
طبيب مسلمان شد. از جاى برخاست و به منزل خود رفت ، برادر خود را به دين اسلام دعوت كرد، قبول نكرد، ولى همسر او و خويشانش پذيرفتند، همسر برادرش نيز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهرش مخفى كرد.
در همسايگى او يكى از شيعيان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزيه دارى حضرت سيدالشهداء (ع) را برپا مى كرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شركت مى نمود و بر مصايب اهل بيت عصمت و طهارت مى گريست . بعضى از يهوديان جريان را به شوهرش اطلاع دادند، يهودى گفت : امروز او را امتحان مى كنم ، لذا به خانه رفت و گفت : امشب هفتاد نفر يهودى مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزبانى را آماده و انواع خوردنى ها را جهت پذيرايى مهيا كن !
بانوى تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداى ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام را شنيد، فورا به مجلس عزا رفت و در عزاى آن حضرت گريه زيادى كرد.
وقتى به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولى وقت تنگ شده بود. متوسل به فاطمه زهرا (س ) شد و به سوى خانه آمد، وقتى به خانه رسيد. ديد بانوانى سياه پوش جمع شده و هر يك با چشم گريان مشغول خدمت مى باشند و لحظه اى استراحت ندارند! در ميان بانوان ، خانم بلند بالايى را ديد كه در مطبخ مشغول پختن غذا است و بانوى مجلله اى را ديد كه پيراهن خون آلودى در كنار گذاشته است !
زن تازه مسلمان عرض كرد: اى بانوى گرامى ! شما كيستيد كه با قدوم خود اين كاشانه را مزين فرموده و لوازم مهمانى را مهيا كرده ايد؟!
آن بانوى مجلله فرمود: ((چون تو عزادارى فرزند غريب و شهيدم را بر كار خانه ات مقدم داشتى ، بر فاطمه لازم شد كه تو را يارى كند تا با نكوهش ‍ شوهر خود رو به رو نگردى و پس از اين بيشتر به عزاخانه فرزندم بروى .))
بانوى تازه مسلمان عرض كرد: اى بانو! خانمى را در مطبخ مى بينم كه مشغول غذا پختن و بيش از همه بى قرار است ، او كيست ؟
فرمود: ((نزد او برو و از خودش بپرس .))
بانوى تازه مسلمان رفت و پاى او را بوسه داد و نامش را از او سوال كرد.
فرمود: ((من زينب ، خواهر امام حسينم .))
در همين زمان ، زنان يهودى با هفتاد مهمان وارد شدند، وقتى كه يهودى ها خانه را در كمال آراستگى و نورافشانى ديدند و بوى خوش غذاها به مشامشان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند، همه مسلمان شدند.

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 21:40 :: توسط : معجزه دات کام

تاثیرعزاداری برای امام حسین(ع):تمام بدنش خاكستر شد، جز دست راست و قطعه اى از سينه اش كه آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود...

سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب (دندانساز) عجايبى از ايام مجاورت وزندگیش در هندوستان كه مشاهده كرده بوده نقل مى كرد، از آن جمله مى گفت : عدّه اى از بازرگانان هند و (بت پرستان ) به حضرت سيدالشهداء معتقد و علاقه مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى كنند؛ يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى كنند، بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان ، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى دهند و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است به شيعيان مى دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.
يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زنها حركت مى كرد و با آنها به سينه مى زد .چون مردازدنیارفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان بدنش را در آتش ‍ سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد، جز دست راست و قطعه اى از سينه اش كه آتش آن دو عضو را نسوزانيده بود.
بستگان آن دو قطعه را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: ((اين دو عضو مربوط به حسين شماست .))
جايى كه آتش دنيا به وسيله حسين عليه السلام خاموش شود و سالم مى گردد پس نسوزانيدن آتش ضعيف دنيوى به وسيله آن بزرگوار جاى تعجب نيست .
و جماعتى از ((هنود)) هر ساله شب هاى عاشورا در آتش مى روند و نمى سوزند و اين مطلب مشهور و مسلم است .


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 13:27 :: توسط : معجزه دات کام

 

هفت طایفه هستندکه در زیر سایه لطف الهی هستند :

 

مرحوم دستغیب شیرازی در سرای دیگر فرموده : مراد از « وَ ظِلٍّ مَمْدودٍ » ( سایه گسترده و کشیده شده ) سایه عرش الهی و لطف خداوندی است ٬ یعنی همه بهشتیان ٬ در سایه لطف خداوند قرار می گیرند و از رحمت و نعمت و رافت الهی بهره مند می گردند .

 

 


۱- کسی که نمازش را در مسجد می خواند و وقتی که از مسجد بیرون می رود دلش در مسجد است تا وقت نماز بعدی شود و وارد مسجد گردد.


۲- کسی که شهوت حرامی برایش پیش آید اما از ترس خدا آن را ترک کند .

۳- کسی که پنهانی صدقه بدهد ٬ طوری که غیر از خدا احدی نفهمد .


۴- کسی که به یاد گناهانش بیفتد و بترسد و بلرزد و از چشمانش اشک جاری شود .


۵- امام و پیشوای عادل که برای رضای خدا مومنان را راهنمایی کند.


۶- جوانی که جوانی خود را در عبادت و اطاعت خداوند صرف کند.

 ۷- دو نفری که همدیگر را برای خدا دوست بدارند و از هم جدا بودنشان در فرمان برداری از خدا باشد.۱

۱) سرای دیگر ٬ ص ۲۰۵.
لازم به ذکر است که : در قرآن چندین آیه دیگر مربوط به سایه است که حالتهای مختلف آن را بیان می کند از جمله سجده آن برای خدا که چون در مورد بهشت نیست ما نیاورده ایم اما آدرس بخشی از آنها را در اینجا بیان می کنیم.
بقره: ۵۷ ٬ ۲۱۰ /اعراف : ۱۶ ٬ ۱۷ / رعد : ۱۵ / نحل : ۴۸ ٬ ۸۱/فرقان : ۴۵ / فاطر : ۲۱.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 23:20 :: توسط : معجزه دات کام

آیانمازتاثیری برروی انسان دارد؟اثرات وضوونمازبرروی جسم وروح انسان واثرات آن برچاکراهها..

‌نماز، تسبیح خداوند است که موجب نزدیکی روحی و معنوی ما با او می‌گردد. نماز خواندن، تبادل انرژی‌های منفی و معیوب با انرژی‌های مثبت و روحانی است که این تبادل در حالت‌های مختلف نمازخواندن، متفاوت بوده و به شرح زیر می‌باشد:

حالت ایستاده: تبادل انرژی با زمین‌ از طریق چاکرای کف پاها و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر می‌باشد.

حالت رکوع: تبادل انرژی بالاتنه با پایین‌تنه‌ از طریق چاکرای کف دست‌ها و چاکرای روی زانوها می‌باشد.

حالت سجده: تبادل انرژی‌های منفی با زمین از هفت منطقه‌ی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دست‌ها و چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی مثبت زمین از طریق این چاکراها می‌باشد.

انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ‌ادامه‌ی حیات را ایجاد می‌کند.

در حالت سجده، چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می‌گردد. افرادی که سجده‌های طولانی‌تری داشته باشند، می‌توانند این چاکرا را متعادل‌تر ساخته و به افرادی ‌منطقی‌تر و حتی روشن‌ضمیر تبدیل گردند. این چاکرا، مرکز خلاقیت‌ها، الهام‌ها، منطق و استدلال است.‌ در اسلام نیز سجده‌ی طولانی سفارش شده است.

تحقیق‌ها بر روی یکی از ورزش‌های «یوگا» که بسیار شبیه به انجام سجده است، نشان داده که سجده‌ی مداوم و مکرر به‌خصوص طولانی‌ می‌تواند:

- موجب بالارفتن سطح منطق و استدلال گردد. (به علت فعال شدن چاکرای چشم سوم) ‌

- سبب فعال شدن چاکرای آجنا ‌(وسط پیشانی) و سبب روشن‌بینی و اشراق گردد.

- موجب افزایش سطح آگاهی و کنترل انرژی‌های روانی (به دلیل فعال کردن چاکرای چشم سوم و آجنا) گردد.

- بب کشیدگی ماهیچه‌های پشت و آسودگی ماهیچه‌های کمر و اتصال بین مهره‌ها گردد.

- سبب رهاشدن دیسک‌های ستون فقرات و به حالت طبیعی درآمدن مهره‌ها گردد.

- سبب آرامش اعصاب سمپاتیک، تنظیم‌ غده‌ی آدرنال و به موجب آن‌ها، تسکین‌دهنده و کاهش‌دهنده‌ی خشم و عصبانیت باشد.

- به علت فشار به معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی، دافع یبوست باشد.

- معالج بیماری «سیاتیک» باشد.

- موجب تبادل بیش‌تر انرژی‌های منفی بدن با انرژی‌های مثبت زمین از طریق چاکراهای کف دست‌ها، روی پاها، روی زانوها و روی پیشانی گردد.

حالت نشسته: در این حالت نیز تبادل انرژی با زمین از طریق چاکرای پاها و زانوها و چاکرای خاجی یا ریشه (در انتهای دنبالچه) صورت‌گرفته و انرژی روحانی از چاکرای تاجی یا سر گرفته می‌شود.

در این حالت، دست‌ها روی پاها است تا انرژی بالاتنه و پایین‌تنه با هم تبادل شده و گرد‌ش انرژی متعادل گردد.

حالت قنوت: در این حالت، تبادل انرژی از طریق کف دست‌ها اتفاق می‌افتد. در حین نماز‌خواندن، با گفتن ذکرها، انرژی خود‌درمان‌گر «آلفا» آزاد گشته و سپس در وضعیت‌های مختلف نماز، در کل بدن به گردش درمی‌آید. درضمن، با گرفتن دست‌ها در مقابل صورت در زمان قنوت، برگشت انرژیِ درمان‌گر به کمک صورت نیز اتفاق می‌افتد.‌

- از نظر علمی ثابت شده ‌که میزان انرژی حیاتی، قبل و بعد از طلوع خورشید و قبل و بعد از غروب خورشید، به بالاترین حد خود می‌رسد و می‌بینیم که سفارش به نماز اول وقت، یعنی درست قبل از طلوع و غروب خورشید شده است‌ تا انرژی حیاتی بیش‌تری را دریافت‌ داریم.

- نماز و دعا و عبادت جمعی نیز بسیار قدرت دارد زیرا انرژی جمعی ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که در اسلام، نماز جماعت و دعای جمعی، سفارش شده است.

- در اسلام نماز وحشت سفارش شده است. امروزه نیز از نظر علمی، ثابت شده‌ که در زمان خورشید‌گرفتگی و طوفان‌های خورشیدی، بیماری‌های روانی، شدت می‌گیرند. درضمن، تغییر در قرص ماه یا گردش ماه و هم‌چنین ماه‌گرفتگی نیز با بیماری‌های روحی و روانی و شدت و نقصان آن مرتبط است. میزان انرژی‌های منفی آزادشده طی زلزله، طوفان و سیل نیز افزایش می‌یابد و حال امروز بهتر می‌توانیم درک کنیم که چرا سفارش به خواندن نماز وحشت‌ در زمان ماه‌گرفتگی و یا خورشید‌گرفتگی و بروز سیل، زلزله، طوفان و دیگر بلاهای آسمانی‌ شده است، تا با انرژی نماز و عبادت که نوعی انرژی الهی است، بتوانیم بر انرژی‌های منفی ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتگی غلبه کنیم.

 


 

نماز چرا؟ و مفهوم حقیقی آن

 


جابر بن عبداللّه انصاری گوید:
روزی به همراه مولای متّقیان، امام علیّ علیه السلام بودم، شخصی را دیدیم که مشغول نماز است، حضرت به او خطاب کرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را می دانی که چگونه و برای چه می باشد؟
اظهار داشت: آیا برای نماز مفهومی غیر از عبادت هم هست؟
حضرت فرمود: آری، به حقّ آن کسی که محمّد صلّی اللّه علیه و آله را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز دارای تأویل و مفهومی است که تمام معنای عبودیّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض کرد: پس مرا تعلیم فرما.
امام علیه السلام فرمود: معنا و مفهوم اوّلین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که دارای قیام و قعود باشد.
دوّمین تکبیر یعنی؛ خدای موصوف به حرکت و سکون نمی باشد.
سوّمین تکبیر یعنی؛ این که نمی توان او را به جسمی تشبیه کرد.
چهارمین تکبیر یعنی؛ چیزی بر خداوند عارض نمی شود.
پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصّی دارد و نه چیزی در او حلول می کند.
ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل برای خداوند مفهومی ندارد.
و هفتمین تکبیر یعنی؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، دارای أبعاد و جوارح نیست.
سپس در ادامه فرمایش خود فرمود: معنای رکوع آن است که می گوئی: خداوندا! من به تو ایمان آورده ام و از آن دست بر نمی دارم، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از رکوع بر می داری و می گوئی: «سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْد للّه ربّ العالمین» یعنی؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده ای و من چیزی نبوده و نیستم، پس هستی مطلق توئی.
و هنگامی که سر بر سجده فرود آوری، گوئی: خداوندا! مرا از خاک آفریده ای؛ و سر بلند کردن از سجده یعنی؛ مرا از خاک خارج گردانده ای.
و همین که دوّمین بار سر بر سجده گذاری یعنی؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر می گردانی؛ و چون سر بلند کنی گوئی: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت برای بررسی اعمال خارج می گردانی.
و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل بیت او علیهم صلوات اللّه می باشد.
و معنای سلام، ترحّم و سلامتی از طرف خداوند بر بنده نماز گذار است، که در واقع ایمنی از عذاب قیامت باشد.


 

وضو از دیدگاه متافیزیک و علوم ماورا’

 

اصولا” قبل از خواندن نماز وضو می گیریم .قبل از انجام هر کاری توصیه شده که باید با وضو انجام گیرد. در زمانی که بدن انسان به هر دلیل ناپاک می گردد توصیه به غسل و وضو شده است. ما که مسلمانیم فلسفه غسل و وضو و خیلی از اعمال دینی را نمی دانیم و فقط طوطی وار انجام می دهیم و باید گفت که دانش و آگاهی نور است , حرکت در شاهراه است که در نهایت ، انسان را به سر منزل مقصود می رساند. بعلاوه دانش و آگاهی از چیزی می تواند اعتقاد و التزام انسان را نسبت به آن افزایش دهد و دید انسان نسبت به موضوع مربوطه را وسیعتر گرداند. بنابراین اگر وضو, نماز و دیگر اعمال را با دانش و تدبیر انجام دهیم , به نور می رسیم .
باید ذکر کرد که علاوه بر موارد واجب , در احادیث آمده که به هنگام تب , سردرد , عصبیت , دل پیچه و غیرو وضو بگیرید . دلیل آن چه می تواند باشد؟
چرا در وضو مردان باید از پشت آرنج آب بریزند ولی خانمها باید از قسمت تای دست (جلو) اینکار را انجام دهند؟ چرا بهتر است بعد از وضو بدن را خشک نکنیم؟ فلسفه سجده چیست ؟ چرا گفته شده اگر مهر را کمی جلوتر از حالت عادی قرار دهیم بهتر است ؟ فلسفه ذکر چیست و هزاران سوال دیگر که یک مسلمان موظف به دانستن آن است . سعی شده که در این مختصر , با استفاده از کتب اساتید فن و سایتهای مختلف به سوالات فوق تا حدودی پاسخ داده شود.


در اینجا به مشاهده اتفاقاتی که در چاکراها و هاله فرد در هنگام عمل وضو روی می دهد , پرداخته می شود. بررسی وقایعی که برای هاله و چاکراها در هنگام نماز روی می دهد خود جای تحقیق فراوان دارد.


اما قبل از آن بهتر است که به یک مورد علمی اشاره کنم. باید گفت که توسط دوربینهای مخصوص هاله بینی می توان به شکل هاله در هنگام اعمال فوق پی برد . بنابراین لازم می دانم در ابتدا در باب این ابزار توضیحی ارایه کنم. در واقع برای دیدن هاله باید چشم انسان شرطی شود و این امر بهتر است که بوسیله عینکهای مخصوص با لنزهای رنگی صورت گیرد. البته بدون ابزارهای فوق هم می توان به این مهم دست یافت ولی زمان می برد. از راه عکسبرداری kirlian (عکسبرداری پیشرفته ای که دانشمند روسی سیمون د. Semjon D. و همسرش والنتیناک . کرلیان Valentina K. Kirlian تهیه وثبت کرده اند ) این تشعشعات را می توان مشاهده کرد که در زیر نمونه های از آن در انسان , قارچ , گیاه و غیرو آورده شده است .

 


شکل۱- هاله های اطراف انگشتان دست توسط عکسبرداری کرلیان

 


شکل۲- هاله های اطراف یک نوع قارچ که سمت راست بطور مصنوعی وسمت
چپ بطور طبیعی رشد کرده

 


شکل۳- هاله های اطراف یک برگ

 

 

امواج هاله از مادون قرمز و ماورای بنفش تشکیل شده است . در طرحهای علمی عینکها و لنزهای مخصوص , از چشم انسان در برابر این امواج محافظت بعمل می آید. البته نتایج مشابهی ممکن است بدون استفاده از عینک حاصل شود و آن حساس شدن چشم با خیره شدن به یک صفحه زرد رنگ است که اعصاب شبکیه را نسبت به رنگ قرمز و سبز خسته می کند و همان موقع حساسیت بیشتری نسبت به رنگ آبی حاصل می گردد. در زیر نمونه ای از عینک مشاهده چاکراها هم آورده شده . رنگ دسته هر عینک , نوع چاکرایی را که با آن عینک می توان مشاهدا کرد نشان می دهد. مثلا” رنگ قرمز دسته , عینک مربوط به مولادهاراچاکرا (چاکرای اول است ) و رنگ سبز مربوط به آناهاتا چاکرا (چاکرای قلب ) می باشد که از سایت (www-assets_eyeglasses_com) گرفته شده است .

 


شکل۴- عینک مخصوص مشاهده چاکرای قلب (چون رنگ دسته سبز است)

 

اکنون باید گفت که وضعیت انرژیکی انسان قبل و بعد از عمل وضو را می توان مقایسه نمود. مشاهده شده که عمل وضو بیشتر چاکراها و نادی ها (کانالهای انرژی) را فعال و بزرگ می کند. در اینجا لازم می دانم که مطالبی را از کتاب انرژی درمانی (چو-آ-کوک سویی ) که مترجم آن جمشید هاشمی (آرام) می باشند بدلیل جالب و علمی بودن عینا” ذکر کنم :
” مشاهده شد که انجام عمل وضو بطور کلی اکثر چاکراها و کانالهای انرژی را بزرگ و فعال می کند . اما نکته جالب آن است که در این عمل , میزان افزایش در چاکراهای پایینی بسیار بیشتر از چاکراهای بالایی است . یعنی اگر چاکراهای بالایی تا ۵/۱ برابر بزرگتر شده اند , چاکراهای پایینی ( قاعده ای , جنسی و نافی) به راحتی تا دو برابر و حتی بیشتر رسیده اند .
و ایشان می نویسند که : ” در ادامه رعایت چنین آدابی است که تجربیات خداشناسی آغاز می شود . بررسی انرژیکی وضو , پیوند زیبای آن با فریضه ای همانند نماز را به خوبی نشان می دهد. به هنگام پرداختن به نماز , سیل انرژی عظیمی برنمازگزار جاری می شود. تمیز بودن کانالهای انرژی فرد و فعال بودن چاکراهای وی , باعث می شود تا انرژی الهی به میزان بیشتری جذب و درک شود و بطور کلی پتانسیل نمازگزار برای مبادله میزان انرژی بیشتر فراهم شود. لذا توصیه می شود قبل از پرداختن به هر عمل دیگری –همانند قرائت قرآن یا دعا خواندن –با وضو باشیم . این عمل باعث می شود تا آنچه که از آن قرائت یا دعا قرار است نصیبمان شود, دو چندان شود. “.


هنگامی که نیت بر عمل وضو صورت می گیرد (ولو در ذهن ) “ریسمان روحی” –(که توسط روشن بینان دربالای سر هر انسان مشاهده شده و در افراد معمولی به نازکی تار عنکبوت است ولی در افراد پیشرفته روحی تا یک سانتیمتر می تواند ضخامت داشته باشد) درخشانتر و قطورتر می شود. در واقع محل آن در ساهاسرارا چاکرا (چاکرای هفتم ) است و این چاکرا سرچشمه و نقطه شروع تجلی تمام چاکراهاست. در ادامه باید گفت که هرچه چاکرای ساهاس رارا بیشتر باز باشد میزان گره ها و قفلهای شش چاکرای باقی مانده باز شده و انرژی هایشان با بالاترین فرکانسهای ممکن ساطع می گردد. به محض اینکه چاکرای تاج کاملا” آگاه شود , کار جذب انرژی کیهانی اش به پایان می رسد و شروع می کند به تشعشعات انرژی بر طبق آکورد خودش.واین است آن رمزی که می گویند باید همیشه نیت خیر داشته باشید. با تفکر به نیکیها و داشتن نیت پاک هر لحظه بر میزان باز شدن ساهاس رارا افزوده می گردد. که با قطورتر شدن آن انرژی روحی بیشتری (شیوا) بدرون فرد وارد می گردد (وجه خالص انرژی الهی).


حال با شروع عمل وضو , ابتدا صورت را می شوییم , پوست بدن که قابلیت جذب و نگهداری میزان زیادی انرژی را در خود دارد ؛ انرژی های اضافی ناشی از مشغله ها , استرسها , امواج منفی و دیگر موارد است در آن هستند را رفع میکند. ما حداقل در روز سه بار وضو می گیریم و با اینکار سه بار پاکسازی صورت می پذیرد. البته میزان انباشت انرژی منفی در پوست صورت بدلیل حساسیت بیش از اندازه آن، از سایر جاها بیشتر است.
با دست کشیدن روی فکها بر چاکرای فرعی فک تاثیر می کنیم و این عمل اثر مستقیمی روی سیستم اعصاب و حافظه دارد. از نظر علمی آب قادر است مقدار زیادی انرژی را در خود ذخیره سازد .حال چرا از آب سرد بجای آب گرم استفاده کنیم؟ علت آن این است که آب سرد قابلیت جذب انرژی بیشتری نسبت به آب گرم دارد (آبگرم بدلیل فاصله زیاد بین ملکولی, خود حاوی مقدار زیادی انرژی است و قابلیت جذب زیادی ندارد).


در مرحله بعد با هر دست روی دست دیگر آب میریزیم. در بیان علت آن باید گفت که اصلی ترین کانال انرژی بدن , در اصطلاح “سوشومنا” می باشد که این کانال اصلی, در ناحیه شانه ها به دو کانال فرعی تقسیم می گردد که در نهایت به دو دست می رسد . در ادامه , این کانال اصلی, در ناحیه خارجی به دو بخش دیگر تقسیم شده, وارد پاها می گردد. در امتداد این کانال اصلی , کانالهای فرعی دیگری موجود است که هر کدام به عضو و اندام خاصی بر می گردد. در جای جای سوشومنا مخروط مانندهای کوچک و بزرگی وجود دارد که دایما” در حال چرخش هستند(چاکراها). حال ما بر آرنج(برای مردان) آب می ریزیم و دست می کشیم تا انتهای انگشتان, با این کار انرژی های منفی از این کانال فرعی زدوده می شود .حرکت روبه جلو باعث تحریک این نادی و تخلیه شدید انرژی راکد و منفی در آن می گردد . لمس کردن تا کف دست و نوک انگشتان ادامه می یابد . به این می ماند که انرژی های منفی را مشایعت می کنیم تا کاملا” خارج گردد. با این عمل هم چاکراهای کف دست بدلیل لمس سریع فعال می شوند وهم بین انرژی های چپ و راست بدن تبادل و تعادل صورت می پذیرد . در توضیح تبادل دو دست باید گفت که در فلسفه قدیم چین , شناخت به سه مهم تقسیم می شود :


۱-یانگ : بمعنی “روشنایی خورشید”(مثبت). از خصوصیات آن خورشید , آسمان , فعالیت , درخشندگی و خشونت است . در طرف چپ قرار گرفته و سیاهرنگ است , رقم آن فرد و سایر ارقام یانگ نیز طاق هستند.


۲-این : بمعنی “فقدان روشنایی ” و به معنی سایه , تاریکی است (منفی) . از خصوصیات آن زمین , ماه , عدم فعالیت , کدورت , نرمش و خلا است . در طرف راست قرار گرفته و سفیدرنگ است , رقم آن زوج (دو) و ارقامش جفت هستند.
۳-تائو: وجود تضاد بین شب و روز, اختلاف روشنایی و تاریکی , گرما و سرما , خشکی و رطوبت می باشد. این قانون جوهر و چکیده عالم است.


در واقع با اتصال دست چپ وراست به یکدیگر بین این دو انرژی تبادل صورت می گیرد .
مرحله بعد مسح سر است. با این عمل ساهاسرارا چاکرا تحریک می گردد . قبلا” در مورد تحریک آن و تاثیرات آن در سطور پیشین توضیح داده شده است. از دیگر تاثیرات آن می تواند ایجاد تعادل بین نیمکره های چپ و راست بدن کند و به این ترتیب در احساسات و عواطف (نیمکره راست) و نیز در تفکر و منطق متعادل گردد.


مرحله بعدی مسح پاهاست که دو اثر دارد. اول اینکه نیمه بالایی بدن با نیمه پایینی تبادل انرژی می کند و به این ترتیب نوعی توازن صورت می گیرد.


تاثیر دوم آن تحریک چاکراهای کف پاست و این امر سبب دریافت انرژی بیشتر از زمین می گردد . به این طریق , یعنی با تداوم وضو در کارها , چاکراهای پاها همواره تقویت شده و لذا همواره انرژی بیشتری از طریق پاها وارد مولادهاراچاکرا و شوادهیستاناچاکرا (چاکرای جنسی) می گردد و به این طریق فرد کمتر دچار خستگی می گردد. به این ترتیب فرد دارای استحکام و قوت درونی می گردد. فرد با خوش بینی بر روی زمین زندگی کرده, همواره شاکر و سپاسگزار خداوند خواهد بود. ورود انرژی بیشتر به مولادهارا خیلی اهمیت دارد چرا که این چاکرا اساس نیروی حیات تمام چاکراهای بالاتر را شکل می دهد و سرچشمه نیروی حیات است. در این چاکرا منبع لایزال انرژی کندالینی (یانگ) وجود دارد . سوشومنا , آیدا و پینگالا که سه کانال اصلی انرژی بدن هستند نیز از این چاکرا شروع می شوند.


در زیر جدولی ارایه شده است (از کتاب انرژی درمانی چو-آکوک سویی-ترجمه و تالیف جمشید هاشمی ) که تاثیر وضو بر چاکرا را نشان می دهد.

نوع چاکرا و هاله قبل از وضو(سانتیمتر) بعد ازنیت کردن(سانتیمتر) بعد از وضو(سانتیمتر) نیم ساعت بعد(سانتیمتر)
هاله سر ۳۰ ۱۱۰ ۶۵ ۷۰
هاله شانه ۲۵ ۱۱۰ خیلی بزرگ ۷۰
هاله شکم ۲۵ ۱۱۰ خیلی بزرگ ۷۰
هاله پاها ۲۰ ۱۵۰ خیلی بزرگ ۷۰
مولادهارا ( چاکرا۱) ۲۵ ۹۰ خیلی بزرگ ۵۰
سوادهیستانا ( چاکرا۲) ۴۰ ۹۰ خیلی بزرگ ۱۰۰
چاکرای منگ مین ۲۰ ۲۰ ۳۵ ۱۵
چاکرای ناف ۱۵ ۲۰ ۴۰ ۳۰
طحال جلویی ۳۵ ۲۵ ۲۵ ۱۵
طحال پشت ۴۰ ۵ ۶۰ ۱۵
شبکه خورشیدی جلویی(چاکرا۳) ۵۵ ۴۰ ۸۰ ۲۰
شبکه خورشیدی پشتی
(چاکرا ۳)
۵۵ ۴۰ ۸۰ ۲۰
قلب جلویی (چاکرا ۴) ۵۰ ۵۰ ۸۰ ۱۰۰
قلب پشتی (چاکرا ۴) ۵۰ ۵۰ ۸۰ ۱۰۰
گلو (چاکرا ۵) ۵۰ ۵۰ ۱۱۰ ۷۰
آجنا (چاکرا ۶) ۵۰ ۵۰ ۸۰ ۱۰۰
پیشانی ۲۰ ۵۰ ۱۵ ۱۰
تاج (چاکرا ۷) ۵۰ ۱۱۰ ۱۴۰ ۱۰۰
کبد ۳۵ ۲۰ ۲۵ ۱۵
دست و پا ۴۰ ۱۱۰ خیلی بزرگ ۷۰

در ضمن ذکر چند نکته لازم است و آن اینکه اثرات فوق زمانی قابل توجه است که ما در وضو تداوم داشته باشیم (در این مورد علمای دین ما سفارش های زیادی در مورد دائم الوضو بودن دارند. ) که به مرور اثرات آنرا آشکارا لمس خواهیم کرد.
در ضمن الان نرم افزارها و دستگاههایی هستند که فرد از طریق آن می تواند شکل هاله ها و چاکراهای خود را مشاهده کند و اثرات وضو را امتحان کند و نتایج جدول فوق را به عینه ببیند.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 23:1 :: توسط : معجزه دات کام

نشانه هاوپایه های ایمان چیست؟

 

امـام صـادق (ع ) فـرمـود: خداى عزّوجلّ ايمان را هفت سهم كرد: 1نيكوكارى 2 راستگويى 3 يقين 4 رضا 5 وفاء 6 علم 7 بردبارى .

اصول كافى ج : 3 ص : 70 رواية : 1

پایه های ایمان

امـيـرالمـؤ مـنـيـن صـلوات الله عـليـه فـرمـود: ايـمـان چـهـار پـايـه دارد: 1ـ توكل بر خدا 2ـ واگذار كردن امر بخدا، 3ـ راضى بودن بقضاى خداى ، 4 تسليم بودن بامر خداى عزّوجلّ.

سـپـس آنـرا مـيـان مـردم تـقـسـيـم فـرمـود، بـهـر كـس هـفـت سـهـم داد، او كامل است و بردارنده ايمان ، و ببرخى از مردم فقط يك سهم داد و ببعضى ديگر دو سهم و بـدسـتـه ئى سـه سهم تا بهفت سهم قسمت كرد.

سپس فرمود: بكسيكه يك سهم ايمان دارد بـانـدازه دو سـهـم تـحـميل نكنيد و نه بكسى كه دو سهم دارد باندازه سه سهم كه سنگين بـارشـان خـواهـيـد كـرد، آنگاه فرمود: همچنين تا بهفت سهم برسند (يعنى بر سه سهمى باندازه چهار سهم تحميل نكنيد و بر چهار سهمى باندازه پنج سهم و بر او باندازه شش سهم و بر او باندازه هفت سهم ).
 

 

توضيح :
مقصود اينستكه استعداد و قابليت اشخاص در پذيرش ايمان مختلف است و خدا هر كس را بـانـدازه اسـتـعـدادش تـكـليـف كـرده و بـازخـواسـت مـى نـمـايـد، شـمـا هـم در عـلوم و اعـمال و اخلاق دينى ، از هر كس بقدر وسع و طاقت و استعداد و قابليتش متوقع باشيد كه تحميل بيش از استعداد و طاقت او را سنگين با رو خسته و وامانده كند.

ویک روایت زیباازامام صادق(ع)درمورد درجات ایمان

مـردى سـراج كـه خدمتگزار امام صادق (ع ) بود گويد: زمانى كه امام صادق (ع ) در حيره بـود، مـرا بـا جـمـاعـتـى از دوسـتـانش پى كارى فرستاد، ما رفتيم ، سپس وقت نماز عشاء (انـدوهـگـيـن ) مـراجـعـت كـرديـم ، بـسـتـر مـن در گـودى زمـيـن بـود كـه در آنـجـا مـنـزل كرده بوديم ، من با حال خستگى و ضعف آمدم و خود را انداختم ، در آن ميان امام صادق (ع ) آمـد و فـرمـود، نـزد تـو آمـديـم، مـن راسـت نشستم و حضرت هم سر بسترم نشست و از كاريكه مرا دنبالش ‍ فرستاده بود پرسيد، من هم گزارش دادم ، حضرت حمد خدا كرد.

سـپـس از گـروهـى سـخـن بـه مـيان آمد كه من عرضكردم : قربانت گردم ، ما از آنها بيزارى ميجوييم زيرا آنها بآنچه ما عقيده داريم عقيده ندارند.

فرمود: آنها ما را دوست دارند و چون عـقـيـده شـما را ندارند از آنها بيزارى مى جوئيد؟ گفتم : آرى .

فرمود: ما هم عقايدى داريم كـه شـمـا نـداريـد، پـس سـزاوار اسـت كه ما هم از شما بيزارى جوييم ؟ عرضكردم : نه ، قربانت گردم .

فرمود: نزد خدا هم حقايقى است كه نزد ما نيست ، گمان دارى خدا ما را دور مى اندازد؟

عرضكردم : نه بخدا، قربانت گردم ، نمى كنيم (از آنها بيزارى نمى جوييم )

فـرمـود: آنـهـا را دوسـت بـداريد و از آنها بيزارى مجوئيد، زيرا برخى از مسلمين يكسهم و بـرخـى دو سـهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم (از ايمان را) دارند.

 

 

 

عـبـدالعـزيـر قـراسـيـطـى گـويد: امام صادق (ع ) بمن فرمود: اى عبدالعزيز ايمان مانند نـردبـانيست كه ده پله دارد و مؤ منين پله ئى را بعد از پله ديگر بالا مى روند، پس كسى كـه در پـله دوم است نبايد بآنكه در پله اول است بگويد: تو هيچ ايمان ندارى تا برسد بـدهـمـى (كـه نـبـايـد چنين سخنى به نهمى بگويد) پس آنكه را از تو پست تر است دور نينداز كه بالاتر از تو ترا دور اندازد و چون كسى را يكدرجه پائين تر از خود ديدى ، بـا مـلايـمـت او را بـسـوى خـود كـشـان و چـيـزى را هـم كـه طـاقـتـش را نـدارد بـر او تحميل مكن كه او را بشكنى زيرا هر كه مؤ منى را بشكند، بر او لازمست جبرانش كند.

اصول كافى ج : 3 ص : 74 رواية :2

 

امام صادق(ع)فرمود:هيچكس ديگرى را سرزنش نميكرد..

شـهـاب گـويـد: شـنـيـدم امـام صـادق (ع ) فـرمود: اگر مردم مى دانستند كه خداى تبارك و تـعـالى ايـن مـخـلوق را چـگـونـه آفـريده ، هيچكس ديگرى را سرزنش نميكرد، عرضكردم : اصلحك الله مگر چگونه بوده است ؟

فرمود:هـمانا خداى تبارك و تعالى اجزائى آفريد و آنها را تا 49 جزء رسانيد، سپس هر جزئى را ده بـخـش كـرد (تـا جـمـعا 490 بخش شد) آنگاه آنها را ميان مخلوق پخش كرد، و بمردى يـكـدهـم جـزء داد و بـديـگـرى دو دهـم تـا بـيـك جـزء كـامـل رسـانـيـد و بـديگرى يك جزء و يكدهم داد و بديگرى يك جزء دو دهم و بديگرى يك جـزء و سـه دهم تا بدو جزء كامل رسانيد، سپس بهمين حساب بآنها داد تا بعاليترينشان 49 جـزء داد، پـس كـسـيـكه تنها يك دهم جزء دارد نمى تواند، مانند دودهم جزء دار باشد و نـيـز آنـكـه دو دهـم دارد مـثـل صـاحـب سـه دهـم نـتـوانـد بـود و نـيـز كـسـى كـه يـك جـزء كامل دارد، نمى تواند مانند داراى دو جزء باشد، و اگر مردم ميدانستند كه خداى عزّوجلّ اين مخلوق را بر اين وضع آفريده هيچكس ديگرى را سرزنش نمى كرد (كه چرا اين مطلب دقيق را نمى فهمى يا چرا فضايل و اخلاق حسنه كسب نمى كنى ).

اصول كافى ج : 3 ص : 73 رواية :1

 

امـام بـاقـر عليه السلام بمن فرمود:مؤ منين درجات مختلفى دارند...

سـديـر گـويـد: امـام بـاقـر عليه السلام بمن فرمود: مؤ منين درجات مختلفى دارند: يكى داراى يك درجه و يكى داراى دو درجه و يكى سه درجه و يكى چهار درجه و يكى پنج درجه و يـكـى شـش درجـه و يـكـى هـفـت درجـه اسـت . پـس اگـر بـخـواهـى بـداراى يـكـدرجـه تـحـمـيـل دو درجـه كـنـى نـتـوانـد و اگـر بـر دو درجـه تـحـمـيـل سـه درجـه كـنـى نـتـوانـد و اگـر بـر سـه درجـه تـحـمـيـل چـهـار درجـه كـنـى نـتـوانـد و اگـر بـر چـهـار درجـه تـحـمـيـل پـنـج درجـه كـنـى نـتـوانـد و اگـر بـر پـنـج درجـه تـحـمـيـل شـش درجـه كـنـى نـتـوانـد و اگـر بـر شـش درجـه تحميل هفت درجه كنى نتواند و همه درجات به همين وضع است .

اصول كافى ج : 3 ص : 75 رواية :3


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:35 :: توسط : معجزه دات کام

 

 

 

کرامات ومعجزات امام حسین علیه السلام

 

جون بن ابی مالک یکی ازهمراهان امام حسین درروزعاشورا بود.جون اهل نوبه بودودرزمان حضرت علی (ع)برده بودکه امام علی(ع)اورابه یکصدوپنجاه دینارخریده وزمانی که ابوذرغفاری(به دستورعثمان به ربذه تبعیدشد)اورابه ابوذربخشیدوباابوذربه ربذه رفت وتاوقتی ابوذروفات یافت باهمه ی سختی هادرآن بیابان برهوت کنارش ماندبعدبه مدینه بازگشت درخدمت حضرت علی(ع)وسپس نزدفرزندش امام حسن(ع)وپس ازآن همراه امام حسین(ع)شدوبه همراه امام به کربلا آمد.

 اوبرده ی سیاه چهره ای بودکه روزعاشورانزدامام (ع)آمدوبرای مبارزه اجازه خواست.

 

 

امام حسین(ع)فرمود:تومجبورنیستی به جنگ بروی،توبرای عافیت همراه ماآمده ای،خودرابه زحمت مینداز!

 

جون گفت:من درراحتی باشم ودرسختی شماراتنهابگذارم؟!!بخداسوگندهرچندکه بوی بدن من بد،وحسب ونژادمن رفیع نیست ولی امام بزرگواری چون شمابوی مراخوش وبدنم رامطهرورارنگ روی مراسفیدمی کندوبه بهشتم مژده می دهد!بخداسوگندکه ازشماجدانگردم تاخون سیاه من باخون شریف شماآمیخته گردد!بعدشجاعانه شروع به جنگ کردوبیست وپنج نفرازدشمنان رابه قتل رساندتااینکه به شهادت رسید.

امام حسین(ع)بربالین اوحاضرشدوگفت:خدایا!روی اوراسپیدوبوی اوراخوش واورابانیکان محشورکن وبامحمدوآل محمدآشناومعاشرگردان.

ازامام باقر(ع)روایت شدکه:بعدازواقعه عاشوراهرکسی کشته ی خودراازمیدان بیرون می بردوبه خاک می سپرد،اماجون کسی رانداشت تااوراازمیدان بیرون برد!به همین جهت پیکرپاره پاره ی اوراپس ازده روزدیدنددرحالی که بوی عطرومشک ازبدنش به مشام می رسید!

منبع:قصه کربلا.نویسنده:علی نظری منفرد

 

 

*********************************************

۱۵-خاک قبرامام حسین چهل حدیث آسمانی از خاک کربلاوشهدایش...

كربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‏رسند.

پاکترین زمین

 

 

 

تربت شفا بخش

حضرت امام كاظم (ع): چيزى از خاك قبر من برنداريد تا به آن تبرك جوييد؛ چرا كه خوردن هر خاكى جز تربت جدم حسين (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است.

 پيامبر اسلام (ص): كربلا پاك‌ترين بقعه روى زمين و از نظر احترام بزرگ‌ترين بقعه‏‌ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است. 

سرزمين نجات

پيامبر خدا (ص): پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

مسلخ عشق‏

حضرت على (ع): كربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آينده به پاى آنها نمى‏رسند.

عطر عشق‏

اميرالمومنين (ع): چه خوش‌بويى اى خاك! در روز قيامت قومى از تو به پا خيزند كه بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

ستاره سرخ محشر

امام سجاد (ع): زمين كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مرواريدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمين مقدس خدايم، زمين پاك و مباركى كه پيشواى شهيدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

كربلا؛ بيت‌المقدس‏

امام صادق (ع): كربلا از خاك بيت‌المقدس است.

فرات و كربلا

امام صادق (ع): سرزمين كربلا و آب فرات، اولين زمين و نخستين آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.

كربلا كعبه انبياء

امام صادق (ع) هيچ پيامبرى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شوند، چنين است كه گروهى به كربلا فرود آيند و گروهى از آنجا عروج كنند.

كربلا، مطاف فرشتگان‏

امام صادق (ع): هيچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زيارت امام حسين عليه السلام مشرف شود، چنين است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آيند و فوجى ديگرعروج كنند و از آنجا اوج گيرند.

راه بهشت‏

امام صادق (ع): جايگاه قبر امام حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.

كربلا حرم امن‏

امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آن كه مكه را حرم قرار دهد.

زيارت مداوم‏

امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبران را در آغوش خويش گرفته است.

بارگاه مبارك‏

امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ايمن» كه خدا در قرآن ياد كرده فرات است و «بارگاه با بركت» نيز كربلا است.

شوق زيارت‏

امام باقر(ع): اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است از شوق زيارت مى‏مردند.

حج مقبول و ممتاز

امام باقر (ع): زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

تولدى تازه‏

امام باقر (ع): هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند و مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر (ص) باشد، از گناهانش بيرون مى‏آيد مانند روزى كه مادرش او را زاده است.

زيارت مظلوم‏

امام باقر(ع): هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوايش بهشت باشد، زيارت مظلوم ـ امام حسين ـ را ترك نكند.

شهادت و زيارت‏

امام صادق (ع): مرقد امام حسين عليه السلام را زيارت كنيد و با ترك زيارتش به او ستم نورزيد، چرا كه او سيد جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهيد است.

زيارت، بهترين كار

امام صادق (ع): زيارت قبر امام حسين عليه السلام از بهترين كارهاست كه مى‏تواند انجام يابد.

سفره‏هاى نور

امام صادق (ع):هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشيند بايد از زائران امام حسين عليه السلام باشد.

شرط شرافت‏

امام صادق (ع): كسى كه مى‏خواهد در همسايگى پيامبر (ص) و در كنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زيارت امام حسين (ع) را ترك نكند.

زيارت، فريضه الهى‏

امام صادق (ع): اگر يكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسين عليه السلام را زيارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است؛ چرا كه حق حسين (ع) فريضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.

كربلا كعبه كمال‏

امام صادق (ع): هر كس به زيارت قبر امام حسين (ع) نرود تا بميرد، ايمانش ناتمام و دينش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پايين‌تر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.

از زيارت تا شهادت‏

امام صادق (ع): زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن و به دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نميرى مگر با شهادت.

حديث محبت‏

امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خير خواه او باشد محبت حسين (ع) و زيارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كينه و خشم حسين (ع) و خشم زيارتش را در دل او مى‏اندازد.

نشان شيعه بودن‏

امام صادق (ع): كسى كه به زيارت قبر امام حسين نرود و خيال كند كه شيعه ما است و با اين حال و خيال بميرد او شيعه ما نيست و اگر هم از اهل بهشت باشد از ميهمانان اهل بهشت خواهد بود.

سكوى معراج‏

امام صادق (ع): هر كس كه به زيارت قبر حسين عليه السلام نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.

مكتب معرفت‏

حضرت امام موسى كاظم (ع): كمترين ثوابى كه به زائر امام حسين عليه السلام در كرانه فرات داده مى‏شود اين است كه تمام گناهان بخشوده مى‏شود. بشرط اين كه حق و حرمت ولايت آن حضرت را شناخته باشد.

هچون زيارت خدا

امام رضا (ع): كسى كه قبر امام حسين عليه السلام را در كرانه فرات زيارت كند، مثل كسى است كه خدا را زيارت كرده است.

زيارت عاشورا

امام صادق (ع): هر كس كه امام حسين عليه السلام را در روز عاشورا زيارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود.

بالاتر از روسپيدى

امام صادق (ع): كسى كه شب عاشورا در كنار مرقد امام حسين عليه السلام سحر كند روز قيامت در حالى به پيشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در ميدان كربلا و در كنار امام حسين عليه السلام كشته شده باشد.

رواق منظر يار

پيامبر خدا(ص): بدانيد كه اجابت دعا، زير گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان عليهم السلام از فرزندان اوست.‏

تربت و تربيت‏

امام صادق (ع): كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مى‏كند.

بزرگترين دارو

امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسين عليه السلام است و همان است كه بزرگ‌ترين داروست.

تربت و هفت حجاب‏

امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسين عليه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‏كند.

تسبيح تربت

امام صادق (ع): سجده بر تربت قبر حسين (ع) تا زمين هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبيحى از خاك مرقد حسين (ع) را با خود داشته باشد، تسبيح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبيح هم نگويد.


۱۷-شگفتی‏های پس از شهادت امام حسین(ع)

 


عیسی بن حارث کندی گوید:
«چون حسین بن علی علیه ‏السلام را شهید کردند تا هفت روز هر گاه که نماز عصر را می‏خواندیم به آفتاب که نورش بر دیوار خانه‏ها می‏تابید نگاه می‏کردیم و می‏دیدیم که از شدت سرخی گویا که لحافی سرخ رنگ است!»
نیز از محمد بن سیرین آورده شده است که:
«این قرمزی شفق تا هنگام شهادت حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام وجود نداشت و پس از شهادت آن حضرت بوجود آمد.» و نیز حکایت شده که:
«چون حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام به شهادت رسید، آفتاب چنان گرفت که ستارگان در آسمان نمودار شدند و مردم گمان می‏کردند که قیامت بر پا شده است.»


شخصی دیگربه سوی امام ویارانش آمدوگفت:حسین درمیان شماست؟

اصحاب امام پاسخ دادند:ایشان امام حسین است چه می خواهی؟

گفت:ای حسین !تورابه آتش جهنم بشارت می دهم!

امام فرمودند:سخنی دروغ گفتی،من نزدپروردگاربخشنده وشفیع ومطاع می روم،توکیستی؟

گفت:من ابن حوزه هستم.

امام (ع)درحالی که دستهای مبارکش رابسوی آسمان بلندکردگفت:خدایا!اورادرآتش بسوزان.

آن مردبه خشم آمد،وناگاه اسب اورم کردوابن حوزه به زمین سقوط کرددرحالی که پایش به رکاب اسب گیرکرده بود،آنقدربدنش روی خاک کشیده شدکه قسمتی ازبدنش جداشدوقسمت دیگربه رکاب اسب آویزان بود،وسرانجام پس ازبرخوردباقی مانده بدنش به سنگ،درمیان آتش خندق افتادومزه آتش جهنم راچشید.

 

امام بخاطراستجابت دعایش،سجده ی شکربجای آوردودستانش رابلندکردوعرض کرد:ای خدا!ماازمقربان درگاه تو،اهل بیت پیامبرتووذریه اوهستیم،حق ماراازجباران ستمگربستان،بدرستی که توشنواوازهرکس به مخلوق خودنزدیکتری.

 

محمدبن اشعث به طعنه گفت:چه قرابتی(فامیلی)بین تووپیامبراست؟!!

امام (ع)گفت:خدایا!محمدبن اشعث می گویددرمیان من وپیامبرت نسبتی نیست،خدایا!امروزطعم ذلت وخواری خودرابه اوبچشان تامن عقوبت اوراببینم.

 

(البته فکرمی کنم اوزنده ماندتااین معجزه رابرای دیگران تعریف کند!)

 

 

 

منبع:قصه کربلا.نویسنده:علی نظری منفرد

 


 

۲-آمدن زعفرجن به دیدارامام حسین درکربلا!

 

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در حین رفتن به آن شهر ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند . ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند .)) به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))

حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و در هر نفسی که میکشید ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم .

همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........

جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))

من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!

گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم .مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))

 

در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .

 


۳-من از کسانی بودم که سرامام حسین (ع)رامیبردیم شب شدناگهان دیدم جبرییل به یارانم دمیدوآنهامردند...

 

درکتاب صراط مستقیم می نویسد: اعمش گوید:مردی رادرطواف خانه ی خدادیدم که می گوید:خداوندا!مرابیامرز،هرچندکه من می دانم هرگزمرانخواهی آمرزید. ازاوپرسیدم:چراچنین می گویی؟ گفت:من ازجمله افرادی بودم که ماموریت داشتم سرمطهرامام حسین(ع)رابه سوی یزیدلعنت الله ببریم،مادرکناردیری نشستیم،سفره پهن کردیم تاغذابخوریم،ناگهان دیدیم دستی ازمیان دیواربیرون آمدومی نویسد:(آیاامتی که حسین(ع)راکشتند،امیددارندکه جدش درروزقیامت آنهاراشفاعت کند؟) ماوحشت کرده وترسیدیم،عده ای ازماخواستندآن دست رابگیرندولی پنهان شد،وقتی واردمجلس یزیدشدیم هنگامی که شب شدمن وعده ای دیگررابرای نگهبانی ازسرمبارک امام حسین(ع)گذاشتند! من ناگهان دیدم که حضرت آدم،ابراهیم،موسی،عیسی،ومحمد(ص)باگروهی ازفرشتگان فرودآمدند،جبرییل به تک تک یاران من دمیدوآنهامردند...،وقتی به من نزدیک شدپیامبرخدا(ص)فرمود: اورارهاکن،خداونداورانیامرزد.وپس ازآن مرارهاکردند. (البته فکرمی کنم اوزنده ماندتااین معجزه رابرای دیگران تعریف کند!)

 


 

 ۴-جابرگوید:ناگهان دیدم درب آسمان بازشد،رسول خدا(ص)علی مرتضی(ع)امام حسن مجتبی(ع)ازآن فرودآمده ودرزمین !


 

 

 

جابربن عبدالله انصاری (اوازاصحاب اسراربودیعنی ازبعضی ازاسرارالهی آگاه میشد.)

اومی گوید:هنگامی که امام حسین(ع)تصمیم برخروج به سوی عراق گرفت خدمت حضرت رسیدم وعرض کردم:شمافرزندرسول خداهستید،مصلحت می بینم که شمانیزهمانندبرادربزرگوارتان امام حسن(ع)بااین قوم صلح نمایید،چراکه آن حضرت موفق شده ورستگاربود.

امام حسین فرمود:ای جابر!به راستی که برادرم این کاررابه دستورخداورسول اوانجام داد،من نیزدراطاعت خداورسول اوهستم،می خواهی همین الان پیامبرخدا(ص)علی مرتضی(ع)وبرادرم حسن (ع)راببینی؟

ومن ناگهان دیدم انگاردری درآسمان بازشد،رسول خداوعلی مرتضی وامام حسن مجتبی،حمزه سیدالشهدا،جعفروزیدازآن فرودآمده ودرزمین قرارگرفتند،من ازترس ووحشت به گوشه ای رفتم.

پیامبرخدا(ص)روبه من کردوفرمود:ای جابرمگرمن پیش ازامرحسین(ع)درکارامام حسن(ع)به تونگفتم که مومن نخواهی شدتاآنکه تسلیم فرمان پیشوایان خودگردی وبرآنان اعتراض نکنی؟!

آیامی خواهی جایگاه شوم معاویه وجایگاه رفیع فرزندم حسین(ع)وجایگاه اسفناک قاتلش یزیدلعین راببینی؟

عرض کردم آری،ای رسول خدا!

پیامبرخدا(ص)باپای مبارکش برزمین زدوزمین شکافت ودریایی آشکارگشت،آنگاه ضربه ی دیگری زدوباززمین شکافت تااینکه هفت زمین بازشدوهفت دریادیده شد.من اززیرهمه ی اینهاآتشی دیدم که درآن زنجیری بودکه ولیدبن مغیره،ابوجهل،معاویه ی طغیانگر،یزیدوشیاطین سرکش بسته شده بودند،آنان ازجهنمیان سخت ترین عذاب وکیفرراداشتند.

آنگاه رسول خدافرمود:سرت رابالابگیر.جابرگوید:من سرم رابالاگرفتم،ناگاه درهای آسمان گشوده شد،من بالاترین درجات بهشت رامشاهده کردم،آنگاه رسول خدا(ص)باهمراهان خودبه سوی آسمان سعودنمود،وقتی حضرت درهواقرارگرفت،امام حسین (ع)راصدازد:فرزندم به ماملحق شو!

امام حسین(ع)نیزبه همراه آنهاصعودنمودوهمگی به بالاترین درجات بهشت واردشدند.

آنگاه رسول خداازآن مکان به من نگاه کرددرحالی که دست امام حسین راگرفته بودبه من فرمود:ای جابر!این فرزندم دردرجه ی من است،تسلیم دستوراوشوتردیدبرخودراه مده تامومن گردی.

جابرگوید:چشمان من کورباداگرآنچه گفتم ازرسول خدا(ص)ندیده باشم.!

 

 

«سپس فطرس پر و بال خویش را به قنداقه‏ی سیدالشهداء علیه ‏السلام

 


هنگامی که امام حسین علیه ‏السلام متولد شد، خداوند هزار ملک را به همراهی جبرئیل امین از برای تهنیت و مبارک باد، حضور خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد و جبرئیل چون هبوط به زمین کرد با فطرس ملک که از جمله‏ی فرشتگان مقرب بود ملاقات کرد.
فطرس از جمله‏ی ملکه‏ی عرش بود و به دلیل تأخیر در اجرای امری از اوامر الهی (و ترک أولی) مورد غضب خداوند قرار گرفت و پرودگار او را مخیر نمود که عذاب خویش را در دنیا ببیند یا اینکه در آخرت گرفتاری شود و او عذاب دنیا را اختیار نمود، زیرا که عذاب دنیا موقت و زودگذر و گرفتار آخرت سرمد و تمام‏نشدنی است.
پس خداوند پر و بال او را درهم شکست و در یکی از جزائر دورافتاده افکند و دود عظیمی هم در آن جزیره ایجاد نمود تا او در اذیت باشد. و او در حدود هفتصد سال در آن جزیره معذب بود، تا اینکه جبرئیل با هزار ملک هبوط به زمین کرده و دانست که امر مهمی در زمین روی داده است.
پس از جبرئیل سؤال کرد: «با این همه شکوه و جلالت به کجا می‏روید؟»
جبرئیل پاسخ داد:«خداوند مولودی به پیامبر اسلام عطا فرموده و ما از برای تهنیت و عرض تبریک به حضور او می‏رویم.»
فطرس عرضه داشت:
«معلوم می‏شود که این مولود در نزد خداوند بسیار گرامی و معزز است» و آنگاه گفت:
«ای جبرئیل! مرا نیز به همراه خود ببر؛ شاید به برکت آن مولود معظم خداوند از سر تقصیر من بگذرد و مرا به مقام خویش برگرداند.»
جبرئیل تقاضای فطرس را پذیرفت و او را به همراه خود به حضور حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آورد و بعد از عرض سلام و ابلاغ تبریک و تهنیت از طرف حضرت سبحان، حال فطرس را تذکر داد.

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای فطرس! پر و بال خود را به قنداقه‏ی این مولود عزیز بکش».

 

 

کشید و به مجرد این کار پر و بال شکسته‏اش به حالت اول بازگشت و مورد عفو خداوند سبحان قرار گرفت.»

 

چون فطرس شفا یافت و بخشش خداوند را دریافت، بی‏نهایت شادمان گشت و گفت:
«ای رسول خدا! به جهت منتی که فرزندت حسین بر من دارد سه کار را تا روز قیامت برای او متعهد می‏شوم:

 

 

1 - هر کس در هر کجا بر حسین سلام کند، فورا سلام او را به آن حضرت ابلاغ می‏کنم.
2 - هر کس صلوات و درود و تحیت بر آن جناب بفرستد، صلوات او را به آن حضرت عرضه می‏دارم.
3 - هر کس از خانه‏ی خویش به قصد زیارت حسین حرکت کند او را در راه از خطرات حفظ می‏کنم تا اینکه موفق به زیارت قبر آن بزرگوار شود.»
و چون فطرس به طرف آسمان پرواز کرد می‏گفت:
«من مثلی و أنا عتاقة الحسین.»
«چه کسی مثل من است و به مقام من نائل می‏شود و حال آنکه من آزاد شده‏ی حسین هستم.

 

 


۱۴-هفتاد هزار ملائکه را که موکل بر خورشید هستند امر نموده‏ام تا خورشید را امروز زودتر از روزهای دیگر به مغرب بکشانند ....

 

 


روایت شده که حضرت اباعبدالله الحسین علیه ‏السلام در هنگام طفولیت و در سن 7 سالگی در ماه رمضان روزه می‏گرفت، بی‏آنکه سحری میل کند و یا به کسی اظهار نماید. در اولین روزهای گرم ماه رمضان تشنگی بر آن حضرت فشار آورد و چون آن جناب به حسب ظاهر خردسال و کم سن و سال و ضعیف بودند بی‏حال شدند.

حضرت صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام متوجه شد که امروز فرزندش مثل سایر روزها نیست و رنگ کودکش به زردی گرویده و در گوشه‏ای نشسته و بی‏حال به دیوار تکیه کرده و سکوت اختیار نموده است.
آمد و سرش را به دامن گرفت و فرمود:«مادر به قربانت! امروز تو را چه شده که رنگت پریده و با من سخن نمی‏گویی؟!»
امام علیه ‏السلام ابتدا ابراز نکرد اما چون اصرار مادر را دید فرمود:
«مادر! امروز را خالصا لوجه الله نیت روزه کرده‏ام.»
فرمود: «فرزندم هوا بسیار گرم است و تو طاقت تشنگی نداری، بیا و افطار کن.»
امام حسین علیه ‏السلام به مادر گرامی‏اش التماس نمود که مرا ملزم به افطار مکن و بگذار امروز را روزه باشم.
حضرت زهرا علیهاالسلام امیرمؤمنان علیه ‏السلام را خبر کرد و جریان را به اطلاع آن حضرت رسانید؛ و از او خواست تا امام حسین علیه ‏السلام را تکلیف به افطار فرماید.
حضرت امیر علیه ‏السلام فرزندش را به زانو نشانید و او را نوازش نموده و از او خواست تا افطار نماید اما امام حسین علیه ‏السلام از پدر خواهش نمود که اجازه دهد تا روزه‏ی امروز را به آخر رساند.
امیرمؤمنان علیه ‏السلام جریان را به اطلاع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسانید و چون حضرت ختمی‏مآب وارد شد امام حسین علیه ‏السلام را به آغوش کشید و فرمود:
«ای نور دیده! روزه بر تو واجب نیست و تا غروب زیاد مانده است و ممکن است ضرری بر بدنت وارد شود اگر هم‏اکنون افطار نمایی، خداوند متعال ثواب روزه‏ی تمام را به تو می‏دهد.»

حضرت زهرا علیهاالسلام کاسه‏ی آب را به دست گرفت و نزد فرزندش آورد تا بیاشامد ولی آن حضرت فرمود:
«یا جداه! اطاعت شما بر من لازم است و من روی حرف شما سخنی نمی‏گویم، لکن التماس می‏کنم که اجازه فرمایید تا روزه‏ی امروز را به پایان برم.»
امام حسین علیه ‏السلام این سخن را فرمود و ناگاه بر دامان مادر گرامی‏اش بی‏حال افتاد.
در این حال جبرئیل امین نازل گشت و فرمود:
حق تعالی می‏فرماید: «حسین را به حال خود رها کنید و اصرار بر افطار او ننمایید. برای بی‏قراری فاطمه‏ی زهرا که نمی‏تواند حسینش را در این حال ببیند، من هفتاد هزار ملائکه را که موکل بر خورشید هستند امر نموده‏ام تا خورشید را امروز زودتر از روزهای دیگر به مغرب بکشانند تا گرسنگی و تشنگی و گرمی هوا آن حضرت را آزار نرساند.»
هنگامی که خورشید غروب کرد و بلال اذان گفت، حضرت ختمی‏مآب و امیرمؤمنان و حضرت صدیقه‏ی کبری علیهم‏السلام ظرفی خرما و ظرفی آب برای افطار سیدالشهداء علیه ‏السلام حاضر نمودند.

امام حسین علیه ‏السلام رو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمود و فرمود:
«ای جد بزرگوار! رسم این است که هر طفلی که اول دفعه، روزه می‏گیرد، پدر و مادر و دوستان به آن طفل هدیه می‏دهند. امروز روز اولی است که من روزه گرفته‏ام. شما چه چیز به من انعام می‏دهید؟»
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«ای فرزند! خداوند متعال مرا شفیع گناهکاران قرار داده و «شفیع مشفع» نام نهاده است. من در روز قیامت دامن شفاعت به کمر می‏زنم و تمامی دوستان تو را شفاعت می‏کنم و از پل صراط به سوی بهشت می‏گذرانم.»
امام حسین علیه ‏السلام رو به جانب پدر نمود و فرمود:
«پدر جان! شما چه چیز مرحمت می‏نمایید؟»
امیرمؤمنان علیه ‏السلام فرمود:
«خداوند سبحان مرا ساقی کوثر قرار داده است. من در روز قیامت گریه‏کنندگان تو را از آب کوثر سیراب می‏کنم.»
امام علیه ‏السلام رو به جانب حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نموده و فرمود:
«ای مادر گرامی! شما از همه بیشتر به من محبت دارید. شما چه خواهید داد؟»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «ای نور دیدگانم! من در روز قیامت به محل سنجش اعمال بندگانم می‏آیم و: هر کس را که بر غریبی و مظلومی تو گریسته باشد؛

و هر کسی را که به زیارت تو آمده باشد؛
و هر کسی که اقامه‏ی عزادای تو کرده باشد؛
و هر کسی که به زوار تو اعانت و یاری رسانده باشد، همه و همه را شفاعت می‏کنم.»
جبرئیل عرض کرد:
«من خادم حسین می‏باشم و گهواره‏ی او را جنبانده‏ام. ستاره‏ای است در آسمان که هر 30 هزار سال یک مرتبه طلوع می‏کند و من 30 هزار مرتبه آن را دیده‏ام. من هر چه که در این مدت عبادت کرده‏ام به دوستان و عزاداران حسین می‏بخشم.»
ناگاه فرشته‏ای آمد و گفت خداوند بزرگ می‏فرماید:
«بنده خاص من حسین جهت خشنودی و محض رضایت من روزه گرفته است و شما همگی به او انعام کردید. ولی لطف و کرم شما از من بیشتر نیست. چرا که روزه برای خاطر من است و من خود پاداش روزه‏دار را می‏دهم.
من در روز قیامت اختیار بهشت را به حسین وامی‏گذارم. هر کس به قدر پر پشه‏ای در عزای او را می‏آمرزم و بهشت را بر او واجب می‏کنم. من بهشت را با تمام حوریان و غلامان و درختان و پرندگان و قصرها به حسین می‏بخشم.

 

 


 
۱۶-جوشش خون ازخاک کربلا

 هنگامی که حضرت سیدالشهداء علیه ‏السلام عزم حرکت به سوی کوفه نمود، ام‏سلمه به ایشان عرض کرد:
«ای پسر رسول خدا! به طرف عراق نرو! زیرا که من از رسول خدا شنیدم که فرمود:
- فرزندم حسین در زمینی به نام کربلا - در سرزمین عراق - به شهادت می‏رسد. و آنگاه مقداری از خاک آنجا را در شیشه‏ای کرده و به من داد.»
امام حسین علیه ‏السلام فرمود:
«به خدا سوگند که اگر به جانب عراق نروم باز هم مرا خواهند کشت و من همانگونه که جدم خبر داده است کشته خواهم شد. اگر بخواهی هم اینک محل شهادت خود و یارانم را به تو نشان می‏دهم.»
آنگاه دست اعجاز دراز نمود و به سوی کربلا اشاره فرمود. ناگاه زمین صاف و سرزمین کربلا در مقابل چشمان آنان واقع گشت و محل دفن و اردوگاه امام علیه ‏ال�

 

چهار نفرینى كه درروزعاشورا مستجاب شد...

 


مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد:
- خدایا مرا از آتش نجات بده!
به او گفتند:
- از براى تو مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟
گفت:
- من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (ع) كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
به طرف پیكر حسین (ع) نزدیك شدم، همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم! همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم! باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم! ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
ناگاه! در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(ص) همراه على (ع) و فاطمه (س) و امام (ع) را بوسید و سپس فرمود:
- پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!
شنیدم امام حسین (ع) در پاسخ فرمود:
- شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.
فاطمه (س) به من روى كرد و گفت:
- خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش نماید!
از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده. سه دعاى فاطمه (س) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش - باقى مانده، این است كه مى گویم:
- خدایا! مرا از آتش نجات بده!

بحارالانوارجلد۱


 

۱-معجزات امام حسین(ع)درواقعه عاشورا!!

درواقعه عاشورابعدازآخرین خطبه(سخنرانی)امام به جهت هدایت وارشاددشمن.عمربن سعدسردارسپاه یزیددستورداددورتادورخیمه های امام حسین(ع)ویارانش خندق(گودال)کندندودرون گودال راآتش زدند.

دراین هنگام مردی که سواربراسبی بودبه طرف خیمه هاآمدوفریادزد:

ای حسین!وای یاران حسین!شادباشیدبه چشیدن آتشی که دردنیابرافروخته اید!

امام فرمود:این مردکیست؟

گفتند:ابن ابی جویریه مزنی!

امام(ع)دعاکردند:بارالها!عذاب آتش رادردنیابه اوبچشان!

هنوزسخن امام تمام نشده بودکه اسبش اورادرآتش خندق افکندوهلاک شد!!

وبعد،مرددیگری ازلشگرعمربن سعدنزدیک آمدوفریادزد:ای حسین!وای اصحاب حسین!رودفرات رانمی بینیدکه همانندشکم ماربخودمی پیچد؟!بخداسوگندکه قطره ای ازآن رانخواهیدچشیدتاتلخی مرگ رادرکام خوداحساس کنید!

امام فرمود:این کیست؟

گفتندتمیم بن حصین است.

امام(ع)فرمود:این مردوپدرش ازاهل آتشند،خدایا!اورادرنهایت عطش وتشنگی بمیران!

ناظران نوشتندکه تشنگی وعطشی بی سابقه برتمیم عارض شدوازشدت تشنگی ازاسب برزمین افتادوآنقدرپامال اسبان شدتا به هلاکت رسید!

اندکی بعدمحمدبن اشعث به جهت قضای حاجت(یاهمان دستشویی رفتن)ازاسب پیاده شدوعقربی اوراگزیدوبالباسی آلوده به هلاکت رسید.(نویسنده می گویدروایت دیگری هست که می گویدعقرب اوراگزیدولی نمردفلج وخانه نشین شدتاحکومت مختارزنده بودومختاراوراکشت.)

 

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, :: 1:53 :: توسط : معجزه دات کام

سخن پیامبر بعد از دفن، در مسجد ...

 


روزی ابوبکر و امیرالمؤمنین، علیّ علیه السلام در محلّی یکدیگر را ملاقات کردند.
ابوبکر گفت: حضرت رسول، پس از جریان غدیر خم چیز خاصّی درباره شما نفرمود، امّا من بر فضل تو شهادت می دهم؛ و در زمان آن حضرت نیز بر تو به عنوان امیرالمؤمنین سلام کرده ام.
و اعتراف می کنم که حضرت رسول درباره تو فرمود: تو وصیّ و وارث و خلیفه او در خانواده اش می باشی، ولی تصریح نفرمود که تو خلیفه بعد از او در امّتش باشی.
امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام اظهار داشت: ای ابوبکر! چنانچه رسول خدا صلوات اللّه علیه را به تو نشان دهم و ایشان تو را بر خلافت من در بین امّتش دستور دهد، آیا می پذیری؟
ابوبکر گفت: بلی، اگر رسول خدا با صراحت بگوید، من کنار خواهم رفت.
امام علیّ علیه السلام فرمود: پس چون نماز مغرب را خواندی، نزد من بیا تا آن حضرت را به تو نشان دهم.
همین که ابوبکر آمد، با یکدیگر به سمت مسجد قبا حرکت کردند و وقتی وارد شدند؛ دیدند که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله رو به قبله نشسته است؛ و خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:
ای ابوبکر! حقّ مولایت، علیّ را غصب کرده ای و جائی نشسته ای که جایگاه انبیاء و اوصیاء آن ها است؛ و کسی غیر از علیّ استحقاق آن مقام را ندارد چون که او خلیفه من در اُمّتم می باشد و من تمام امور خود را به او واگذار کرده ام.
و تو مخالفت کرده ای و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده ای، این لباس خلافت را از تن خود بیرون بیاور و تحویل علیّ ابن ابی طالب ده، که تنها شایسته و حقّ او خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ می باشد.
در این هنگام ابوبکر با وحشت تمام از جای برخاست و به همراه امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام از مسجد خارج گردید و تصمیم گرفت تا خلافت را به آن حضرت واگذار نماید.ولی نکرد....

چهل داستان و چهل حدیث از أمیرالمؤمنین علی
نویسنده : عبداللّه صالحي
ناشر : مهدي يار
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, :: 16:8 :: توسط : معجزه دات کام

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه خدانزدیک است و آدرس rahehagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 217429
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 217429
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1